کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکی دیوانهٔ کو بود در بند

    بلب می‌گفت رازی با خداوند

    یکی بر لب نهادش گوش حالی

    که تا واقف شود زان سرِّ عالی

    بحق می‌گفت: این دیوانهٔ تو

    که بود او مدّتی هم خانهٔ تو

    چو در خانه نگنجیدی تو با او

    که در خانه تو می‌بایست یا او

    بحکم تو کنون زین خانه رفتم

    چو توهستی من دیوانه رفتم

    درین مذهب که جز این هیچ ره نیست

    بترکه ما و من شرک و گنه نیست

    برون آ ای پسر زین خانهٔ تنگ

    که بار تو گرانست و خرت لنگ

    ازینجا رخت سوی لامکان کش

    بُراق عشق را در زیرِ ران کش

    که بار عشق را جان بارگیرست

    ولی میدان خلدش ناگزیرست

    ملازم باش این در راه که ناگاه

    بقرب خویشتن خاصت کند شاه

    حضور تست اصل تو و گر هیچ

    حضور تو همی باید دگر هیچ

    اگر تو حاضر درگاه گردی

    ز مقبولان قرب شاه گردی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha