کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکی پرسید از شبلی که در راه

    که بودت بدرقه اول بدرگاه

    سگی را گفت دیدم بر لب آب

    که یک ذره نداشت از تشنگی تاب

    چو دیدی روی خود در آب روشن

    گمان بردی سگی دیگر معین

    نخوردی آب از بیم دگر سگ

    بجَستی از لب آن آب در تگ

    چو گشت از تشنگی دل بیقرارش

    ز اندازه برون شد انتظارش

    بآب افکند خود را ناگهانی

    که تا شد آن سگ دیگر نهانی

    چو او از پیش چشم خویش برخاست

    خود او بود آن حجاب، از پیش برخاست

    چو برخاست این چنین روشن حسابم

    یقینم شد که من خود را حجابم

    ز خود فانی شدم کارم برآمد

    سگی در راهم اول رهبر آمد

    تو هم از راه چشم خویش برخیز

    حجاب تو توئی از پیش برخیز

    گرت موئی خودی برجای باشد

    ترا بندی گران بر پای باشد

    ترا آن بِه بُدی ای مرد فرتوت

    که از گهواره بردندی بتابوت

    ازان موسی زحق ان پایگه یافت

    که از گهواره در تابوت ره یافت

    حضور او اگر باید مدامت

    میا با خود دگر این می نمامت

    میا با خود بیا بیخود زخود دور

    که هست آن بیخودی نورٌ عَلی نور

    اگر تو بالغ اسرار گردی

    ز یک یک عضو برخوردار گردی

    نه طفی ماندت نه احولی نیز

    ازو گوئی وزو بینی همه چیز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha