به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
حسن میشد حسینش بود همبر
بجیحون چون رسیدند آن دو سرور
حسن چون بنگریست او را نمییافت
گهی از پس گهی از پیش بشتافت
بآخر زان سوی جیحونش میدید
مقام از خویشتن افزونش میدید
بدو گفت ای حبیب و مرد درگاه
ز من آموختی آخر تو این راه
چنین برآب چون بشتافتی تو
بچه چیز این کرامت یافتی تو
حسینش گفت ای استاد مطلق
بدان این یافتم من در ره حق
که دل کردن سفیدم بود پیشه
ترا کاغذ سیه کردن همیشه
اگر دل را بگردانی چو مردان
شود خورشید عشقت چرخ گردان
دلی فارغ ز تشبیه وز تعطیل
مبرّا از همه تبدیل و تمثیل
زمانی کُل شده در قدسِ پاکی
زمانی آمده در قید خاکی
گهی با خود گهی بیخود دو حالش
که تا هم زین بود هم زان کالش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.