کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مگر چون رابعه صاحب مقامی

    نخورده بود یک هفته طعامی

    دران یک هفته هیچ از پای ننشست

    صلوة وصوم بودش کار پیوست

    چو جوع افتادگی در پایش آورد

    شکستی سخت در اعضایش آورد

    یکی مستوره بودش در حوالی

    طعامش کاسهٔ آورد حالی

    مگر شد رابعه در درد وداغی

    که تا در گیرداز جائی چراغی

    چو باز آمد مگر یک گربه ناگاه

    فکنده بود پست آن کاسه در راه

    دگر باره برفت از بهر کوزه

    که تا بگشاید آن دل تنگ روزه

    بیفتاد آن زمانش کوزه از دست

    جگر تشنه بماند و کوزه بشکست

    ز دل آهی برآورد آن جگر سوز

    که گفتی گشت عالم آتش افروز

    بصد سرگشتگی می‌گفت الهی

    ازین بیچارهٔ مسکین چه خواهی

    فکندی در پریشانی مرا تو

    بخون درچند گردانی مرا تو

    خطاب آمد که گر این لحظه خواهی

    بتو بخشم من از مه تا بماهی

    ولی اندوه چندین سالهٔ خویش

    ز دل بیرون بریمت این بیندیش

    که اندوه من و دنیای محتال

    نیاید جمع در یک دل بصد سال

    گرت اندوه ما باید همیشه

    مدامت ترک دنیا باد پیشه

    ترا تا هست این یک روی آن نیست

    که اندوه الهی رایگان نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha