به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بصحرا در یکی دیوانه بودی
که چون دیوانگیش اندر ربودی
بسوی آسمان کردی نگاهی
بدرد دل بگفتی یا الهی
ترا گر دوست داری نیست پیشه
ولی من دوستت دارم همیشه
ترا گر چه بوَد چون من بسی دوست
بجز تو من نمیدارم کسی دوست
چگونه گویمت ای عالم افروز
که یک دم دوستی از من درآموز
چنان میزی، که هر دم صد جهان جمع
ز شوق او چو پروانهست زان شمع
اگرچه نه بعلت میتوان یافت
ولیکن هم بدولت میتوان یافت
اگر یک ذره دولت کارگر شد
به سوی آفتابت راهبر شد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.