کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکی پیری بخاری بود در راه

    مخنث پیشهٔ را دید ناگاه

    چو او را دید تر دامن بعالم

    کشید از ننگ او دامن فراهم

    مخنث گفت ای مرد بخارا

    نشد نقد من و تو آشکارا

    مشو امروز نقدت را خریدار

    که فردا نقدها گردد پدیدار

    چو مقبولی و مردودی عیان نیست

    ترا از خویش سود از من زیان نیست

    چو تو کوری خود می‌بینی امروز

    چرا دامن ز من در چینی امروز

    ولی امروز می‌باید مُقامت

    که تا فردا رسد خطی بنامت

    چو بشنید این سخن آن مرد از وی

    بخاک افتاد دل پُر درد از وی

    دلا امروز نقد تو که دیدست

    که دل از وی بظاهر در کشیدست

    تفحص گر کنی از نقد جانت

    تحیّر بیش گردد هر زمانت

    بفرمان رو چو داری اختیاری

    دگر با هیچ کارت نیست کاری

    ازینجا گر نکو ور بد برندت

    چو بیخود آمدی بیخود برندت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha