کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شقیق بلخی آن شیخ مدرّس

    مگر می‌گفت در بغداد مجلس

    سخنها در توکل پاک می‌گفت

    برفعت برتر از افلاک می‌گفت

    بمردم گفت در باب توکل

    قوی باشید و مندیشید از ذُل

    که من در بادیه دلشاد رفتم

    توکل کردم و آزاد رفتم

    زمال و ملک با من یک درم بود

    که آن در جیب من با من بهم بود

    درآمد شد چو دل بر غَیب دارم

    هنوز آن یک درم در جَیب دارم

    به کعبه رفتم و باز آمدم شاد

    که بهر آن درم حاجت نیفتاد

    جوانی گرم رو از جای برخاست

    بدو گفتا که بشنو یک سخن راست

    در آن دم کان درم بستی تو در جیب

    کجا بود اعتماد جانت بر غیب

    کجا بود این توکل آن زمانت

    که افکند این درم در صد گمانت

    تو آن ساعت مگر مؤمن نبودی

    وگر بودی بدان ایمن نبودی

    شقیق این حرف چون بشنید از وی

    بمنبر بر فرو لرزید از وی

    بداد انصاف کین حجّت عیانست

    چه گویم حق بدست این جوانست

    درین دیوان درم درمی‌نگُنجد

    که موئی نیز هم در می‌نگُنجد

    بسی خون خورد آن سرگشتهٔ او

    کنون چون شد بزاری کشتهٔ او

    رها کن در میان خاک و خونش

    که گلگونه چنین باید کنونش

    عجب کارا که این درویش سازد

    که گلگونه ز خون خویش سازد

    عجب کارا که تا مرده نگردد

    برو یک پیرهن پرده نگردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha