کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مگردیوانهٔ شوریده برخاست

    برهنه بُد ز حق کرباس می‌خواست

    کالهی پیرهن در تن ندارم

    وگر تو صبر داری من ندارم

    خطابی آمد آن بی‌خویشتن را

    که کرباست دهم اما کفن را

    زبان بگشاد آن مجنونِ مضطر

    که من دانم ترا ای بنده پرور

    که تا اوّل نمیرد مرد عاجز

    تو ندهی هیچ کرباسیش هرگز

    بباید مرد اول مفلس وعور

    که تا کرباس یابد از تو در گور

    دلاگرکشتهٔ این راه گردی

    بیک دم زندهٔ الله گردی

    چو تو خونی شدی از پای تا فرق

    میان خاک شو در خون خود غرق

    هر آن زن را که شیر آید پدیدار

    ببندد خون حیضش بر سر کار

    بگردانند خونش را نهانی

    که تا خون می‌خوری و شیر دانی

    چو آغاز تو بر خون خوردن آمد

    چو انجامت بخاک آوردن آمد

    کسی کو در میان خاک و خونست

    چرا سر می‌کشد چون سرنگونست

    اگر تو هیچکس دانی که چونی

    بهم بِسرشته مشتی خاک و خونی

    ز خون و خاک آنگه پاک گردی

    که خونی می‌خوری تا خاک گردی

    چو نبوَد کارِ تو جز اشک و سوزی

    ز زلفش سایه افتد بر تو روزی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha