کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کاملی گفتست آن بیگانه را

    کاخر ای خر چند روبی خانه را

    چند داری روی خانه پاک تو

    خانه چاهی کن برافکن خاک تو

    تا چو خاک تیره برگیری ز راه

    چشمهٔ روشن برون جوشد ز چاه

    آب نزدیکست چندینی متاب

    چون فرو بردی دو گز خاک اینت آب

    کار باید کرد مرد کار نیست

    ورنه تا آب از تو ره بسیار نیست

    ای دریغا روبهی شد شیر تو

    تشنه میمیری ودریا زیر تو

    تشنه ازدریا جدائی میکنی

    بر سر گنجی گدائی میکنی

    ای عجب چندان ملک در دردورنج

    بر سر گنجند و میجویند گنج

    تا نیامد جان آدم آشکار

    ره ندانستند سوی کردگار

    ره پدید آمد چو آدم شد پدید

    زو کلید هر دو عالم شد پدید

    آنچه حمله عرش میپنداشتند

    تا بتوفیق خدا برداشتند

    آن دل پر نور آدم بود و بس

    زانکه آدم هر دو عالم بود و بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha