کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن زمان حق بر عمر خوابی گماشت

    تا که خویش از خواب نتوانست داشت

    در عجب افتاد کین معهود نیست

    این ز غیب افتاد بی مقصود نیست

    سر نهاد و خواب بردش خواب دید

    کامدش از حق ندا جانش شنید

    آن ندایی کاصل هر بانگ و نواست

    خود ندا آنست و این باقی صداست

    ترک و کرد و پارسی‌گو و عرب

    فهم کرده آن ندا بی‌گوش و لب

    خود چه جای ترک و تاجیکست و زنگ

    فهم کردست آن ندا را چوب و سنگ

    هر دمی از وی همی‌آید الست

    جوهر و اعراض می‌گردند هست

    گر نمی‌آید بلی زیشان ولی

    آمدنشان از عدم باشد بلی

    زانچ گفتم من ز فهم سنگ و چوب

    در بیانش قصه‌ای هش‌دار خوب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha