کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرد مرادی، نه همانا که مرد

    مرگ چنان خواجه نه کاری‌ست خرد

    جان گرامی به پدر باز داد

    کالبد تیره به مادر سپرد

    آن ملک با ملکی رفت باز

    زنده کنون شد که تو گویی: بمرد

    کاه نبد او، که به بادی پرید

    آب نبد او، که به سرما فسرد

    شانه نبود او، که به مویی شکست

    دانه نبود او، که زمینش فشرد

    گنج زری بود در این خاکدان

    کاو دو جهان را به جوی می‌شمرد

    قالب خاکی سوی خاکی فکند

    جان و خرد سوی سماوات برد

    جان دوم را، که ندانند خلق

    مصقله‌ای کرد و به جانان سپرد

    صاف بد آمیخته با درد می

    بر سر خم رفت و جدا شد ز درد

    در سفر افتند به هم، ای عزیز

    مروزی و رازی و رومی و کرد

    خانهٔ خود باز رود هر یکی

    اطلس کی باشد همتای برد؟

    خامش کن چون نقط، ایرا ملک

    نام تو از دفتر گفتن سترد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha