کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود

    چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود

    خدای را بستودم، که کردگار من است

    زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود

    همه به تنبل و بند است بازگشتن او

    شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود

    بنفشه‌های طری خیل خیل بر سر کرد

    چو آتشی که به گوگرد بردوید کبود

    بیار و هان بده آن آفتاب کش بخوری

    ز لب فرو شود و از رخان برآید زود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha