استاد رودکی
قصیده ها و قطعه ها
شماره ۴۴: چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود خدای را بستودم، که کردگار من است زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود همه به تنبل و بند است بازگشتن او شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود بنفشه های طری خیل خیل بر سر کرد چو آتشی که به گوگرد بردوید کبود بیار و هان بده آن آفتاب کش بخوری ز لب فرو شود و از رخان برآید زود استاد رودکی