کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فدای جان پاکت ای غلام در به در کرده
    ز هجران تو جان از تن، قرار از دل سفر کرده
    به امید شفایی دل در آن چشم سیه بستم
    که مژگان تو در آن چشم جان پر نیشتر کرده
    فزون شد از نگاهت درد من با آن که خندیدی
    چرا گویند پس بیمار را گل در شکر کرده
    خط آورد از پی امداد زلف از بهر قتل من
    به چین قانع نشد جیش خطا را هم خبر کرده
    شهیدان کی اند افتاده سر خونین کفن در باغ
    مگر با لاله زاران، نازنین از ره گذر کرده؟!
    نمی دانم چرا در گوش گل باری نخواهد رفت
    فغان بلبل مسکین جهان زیر و زبر کرده
    نزیبد جز «وفایی» افسر و تخت وفاداری
    که در ملک محبت ترک سر را ترگ سر کرده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha