وفایی مهابادی
غزل ها
شمارهٔ ۶۹: فدای جان پاکت ای غلام در به در کرده - ز هجران تو جان از تن، قرار از دل سفر کرده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فدای جان پاکت ای غلام در به در کرده ز هجران تو جان از تن، قرار از دل سفر کرده به امید شفایی دل در آن چشم سیه بستم که مژگان تو در آن چشم جان پر نیشتر کرده فزون شد از نگاهت درد من با آن که خندیدی چرا گویند پس بیمار را گل در شکر کرده خط آورد از پی امداد زلف از بهر قتل من به چین قانع نشد جیش خطا را هم خبر کرده شهیدان کی اند افتاده سر خونین کفن در باغ مگر با لاله زاران، نازنین از ره گذر کرده؟! نمی دانم چرا در گوش گل باری نخواهد رفت فغان بلبل مسکین جهان زیر و زبر کرده نزیبد جز «وفایی» افسر و تخت وفاداری که در ملک محبت ترک سر را ترگ سر کرده وفایی مهابادی