کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دمل درآمد آن سره یار مرا به . . . ون
    من بودمش بداروی آندرد رهنمون
    جائی گرفت با خطر آن بی خطر سکن
    سکنی فکند و کرد در آن جایگه سکون
    بیمار گشت یار نگارین من ز درد
    چون زعفرانش گشت رخ لاله گون
    نیزم قرار و طاقت آن درد دل نماند
    پیراهن صبوری کردم ز تن برون
    گفتم چه چاره سازم ای دلربای من
    کز درد و رنج تو دل من گشت پر زخون
    گفتا ز من برو تو بسوی طبیب شهر
    وز وی بیار مرهم شنگرف و داخلون
    رفتم سوی طبیب و بیاوردم آنچه گفت
    بر . . . ون او نهادم و او خفت سرنگون
    بد ساعتی که ناله و فریاد برکشید
    آه از بلای دارد و شد درد من فزون
    گفتم که داروئیست مراو هلاهلی است
    دیدنش بس گران و نهادنش بس زبون
    معجون کاف و نونی گویند مرو را
    آمیخته علاجش از بهر کاف و نون
    گفت ار گران بود چو هلاهل بود رواست
    با من هر آنچه خواهی کردن بکن کنون
    شادان شدم چو از وی دستور یافتم
    وندر فتاد باد ببوق من اندرون
    . . . ونی بگونه چون گل سوری و یاسمن
    چون برف قطره قطره بر او برچکید خون
    در نیمشی بپیش من آن . . . ون گشاده کرد
    تا سقف خانه نور برآمد ستون ستون
    بسپوختم و را بحکمت و گفتم که پایدار
    تا من ز باد بوق رهم تو ز درد . . . ون
    این بد علاج داروی دمل که گفتمت
    گر بخردی مدار تو قول مرا زبون

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha