ای رنگ خواسته ز لبان تو فام لعل
وی خواسته ز رنگ رخان تو فام لعل
خرم رخان تو که ازو ساخت لعل فام
زیبا لبان تو که ازو خواست فام لعل
روی ترا شناسم و لعل لب ترا
جز روی و جز لب تو ندانم کدام لعل
گر بر رخام رو نهی و بوسه ای دهی
گردد ز عکس آنرخ نیکو رخام لعل
بیننده لب و رخ تو خواند فام تو
لعل ای غلام و روی و لبت را غلام لعل
تا کی بفرقت لب و رخسار لعل تو
بر کهربا ببارد جز عم مدام لعل
از گونه لب و رخ تو خواند نام تو
لعل زمردی خط و یاقوت نام لعل
در آرزوی آنکه من و تو بمجلسی
مست شراب و بر کف جام مدام لعل
روی تو لعل و روی من از عکس روی تو
لعل و مدام لعل و ازو گشته جام لعل
ترسم ز روئی روز و شب و مباد
گشته قضا به سیلی قاضی امام لعل