بیا ای دیده در بغداد دجله
اگر داری بدل بر یاد دجله
بچشم من نگر تا هست افزون
یکی چشم من از هفتاد دجله
ز هجر روی بغدادی نگاری
مرا از دیدگان افتاد دجله
ورا بی دجله بغداد است دوزخ
مرا دو دیده بی بغداد دجله
دو چشم من چو بغداد رخش دید
هوای او بچشمم داد دجله
اگر با چشم من گردی برآید
ز بی آبی کند فریاد دجله
چنان بارم ز عشق او که آید
بچشم من سراب و باد دجله
ببغداد از یکی نامه فرستم
که همچون دیده من باد دجله
بچشم من چو آب آید ز بغداد
همیدارد زآب آباد دجله
بقای دجله و بغداد من باد
که با بغداد نیک افتاد دجله