به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین اصفهانی

کمال الدین اصفهانیرباعی هاشمارهٔ ۷۶۵: ماییم بدست دل گرفتار همه

560عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ماییم بدست دل گرفتار همه
تسبیه گسسته بسته زنّار همه
پوشیده خشتها و شکم پر باده
مانند قرابه پنبه دستار همه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۶۴: ای بر دل من غم ترا دلسوزه 2شمارهٔ ۷۶۵: ماییم بدست دل گرفتار همه 3شمارهٔ ۷۶۶: مستش دیدم گرفته راه خانه 4شمارهٔ ۷۶۷: گفتا که چو تنها شوی اندر خانه 5شمارهٔ ۷۶۸: آن جام طرب شکار بر دستم نه 6شمارهٔ ۷۶۹: تا چند می و ساغر و ساقی طلبی؟7شمارهٔ ۷۷۰: ای از تو مرا ذخیره ناکامی بس 8شمارهٔ ۷۷۱: گل گرچه بنکوییست انگشت نمای 9شمارهٔ ۷۷۲: ز آمد شدن تو گر چه باشم در وای 10شمارهٔ ۷۷۳: گز زآنکه ترا بکشتنم باشد رای 11شمارهٔ ۷۷۴: هان ای دل حیرت زدۀ بی سر و پای 12شمارهٔ ۷۷۵: هان ای دل هرزه گوی ناپابرجای 13شمارهٔ ۷۷۶: شد در سر کار این دل کار افزای 14شمارهٔ ۷۷۷: با آنکه تن ضعیف من شمع آسای 15شمارهٔ ۷۷۸: در پنجه شدم با قدح مرد گرای 16شمارهٔ ۷۷۹: با چشم تو گفتم ایچ دستان منمای 17شمارهٔ ۷۸۰: رشک آیدم ای دوست که هر نیم شبی 18شمارهٔ ۷۸۱: این ودای زنده رود خون بایستی 19شمارهٔ ۷۸۲: ای دل بشبی که با غمش بنشستی 20شمارهٔ ۷۸۳: جانا خبرت نیست که دی در مستی 21شمارهٔ ۷۸۴: از بس که بلای دل ما می جستی 22شمارهٔ ۷۸۵: امشب که نگارم از برای مستی 23شمارهٔ ۷۸۶: مشتاق بنیستی ّ من گر هستی 24شمارهٔ ۷۸۷: در عشق ز کام دل چه در بایستی 25شمارهٔ ۷۸۸: دردیدۀ روزگارنم بایستی 26شمارهٔ ۷۸۹: آن آب کزو بود دلم را شادی 27شمارهٔ ۷۹۰: پیوسته کنی تو از غم من شادی 28شمارهٔ ۷۹۱: گر دوش بتم تالۀ من بشنودی 29شمارهٔ ۷۹۲: از غایت جنگجویی و فتنه گری 30شمارهٔ ۷۹۳: زلف تو که چون او نبود خیره سری 31شمارهٔ ۷۹۴: گر بردارم بی تو سر از بیناری 32شمارهٔ ۷۹۵: زلف تو که دید آن بصورت ماری 33شمارهٔ ۷۹۶: بر رغم من ار گرفته بودی یاری 34شمارهٔ ۷۹۷: زلفی که بدوست هر دلی را کاری 35شمارهٔ ۷۹۸: زلفی که چو روز من سیه می داری 36شمارهٔ ۷۹۹: گر باز آیی دلم بمن باز آری 37شمارهٔ ۸۰۰: بر شخص تو چون کرد زیان بیماری 38شمارهٔ ۸۰۱: هر لحظه به دیگر نظرم می نگری 39شمارهٔ ۸۰۲: ای غنچه که خنده هر دم از سر گیری 40شمارهٔ ۸۰۳: چشمت بکر شمه از سر طنازی 41شمارهٔ ۸۰۴: ای کرده رخت بماه و اختر بازی 42شمارهٔ ۸۰۵: شادی مطلب دلا برو شاد بزی 43شمارهٔ ۸۰۶: در بند جهان مباش و آزاد بزی 44شمارهٔ ۸۰۷: زیبد اگر از تنگدلی بگریزی 45شمارهٔ ۸۰۸: گرچه نکشم طمع سوی هرچیزی 46شمارهٔ ۸۰۹: هیچ افتدت ای جان که مرا برخیزی 47شمارهٔ ۸۱۰: ما راست دلی که نیست خالی نفسی 48شمارهٔ ۸۱۱: درجنگ ترا بیازمودیم بسی 49شمارهٔ ۸۱۲: چون نیست شکر لبی که بخشد بوسی 50شمارهٔ ۸۱۳: زین گونه که تو بدل ربایی فاشی 51شمارهٔ ۸۱۴: با دل گفتم تو باری آخر نیکی 52شمارهٔ ۸۱۵: تا یافت دلم بزلف تو نزدیکی 53شمارهٔ ۸۱۶: ای گشته فراخ از دهنت دلتنگی 54شمارهٔ ۸۱۷: آن دل که بدی سغبۀ هر دلگسلی 55شمارهٔ ۸۱۸: ای خام که عادتت بود سنگدلی 56شمارهٔ ۸۱۹: چون نیست حدیث وصلت از زر خالی 57شمارهٔ ۸۲۰: چون نیست چمن زرنگ و بویی خالی 58شمارهٔ ۸۲۱: بگذشت بمن رشک بتان چگلی 59شمارهٔ ۸۲۲: چون حاصل کارماست بی فرجامی 60شمارهٔ ۸۲۳: بیهوده نهاده ایم برخود نامی 61شمارهٔ ۸۲۴: تنها ام و کاشکی تنی داشتمی 62شمارهٔ ۸۲۵: خود را سگ کویت ار نپنداشتمی 63شمارهٔ ۸۲۶: گر من ز زمانه حاصلی داشتمی 64شمارهٔ ۸۲۷: در جنگ غمت گر نه زبون آمدمی 65شمارهٔ ۸۲۸: از نور یقین ار بمثل روشنمی 66شمارهٔ ۸۲۹: یار آمد دوش و کردمش مهمانی 67شمارهٔ ۸۳۰: پیوسته ز بهر شهوت جسمانی 68شمارهٔ ۸۳۱: بی آنکه بآمدن قدم رنجانی 69شمارهٔ ۸۳۲: گه می خوانی مرا و گه می رانی 70شمارهٔ ۸۳۳: خواهی که جهان زیروز بر گردانی 71شمارهٔ ۸۳۴: ای دوست مرا اگر چه دشمن دانی 72شمارهٔ ۸۳۵: با کافر اگر جنگ بشمشیر کنی 73شمارهٔ ۸۳۶: گاهی بخودم چو زلف گستاخ کنی 74شمارهٔ ۸۳۷: هر لحظه زبان خود چو شمشیر کنی 75شمارهٔ ۸۳۸: هر دم زدنی بجور آهنگ کنی 76شمارهٔ ۸۳۹: یک ذره ز آزار دلم کم نکنی 77شمارهٔ ۸۴۰: گل رفت بدریورۀ هر انجمنی 78شمارهٔ ۸۴۱: چون بر تو نباشد اعتماد سخنی 79شمارهٔ ۸۴۲: هم بر سر آن نیی که ما را بینی 80شمارهٔ ۸۴۳: تیری، که چو در خود کشمت دور شوی 81شمارهٔ ۸۴۴: بر خاک در تو دوش ای سلسله موی 82شمارهٔ ۸۴۵: آمد گل و بلبلی ز دنبالۀ اوی 83شمارهٔ ۸۴۶: خوش باش که تا نه بس ازینجا بروی 84شمارهٔ ۸۴۷: هر دم ز برم رخت نوردی بروی 85شمارهٔ ۸۴۸: شخصی دارم دلی خراب اندر وی 86شمارهٔ ۸۴۹: دی گفت مرا حدیث من کمتر گوی 87شمارهٔ ۸۵۰: با آنکه بکس دست بپیمان ندهی 88شمارهٔ ۸۵۱: دل در سر زلف تونه زان بست رهی 89شمارهٔ ۸۵۲: دستی که بر او همی می ناب نهی 90شمارهٔ ۸۵۳: من پیرو کهن گشته ز جان فرسایی 91شمارهٔ ۸۵۴: ای سرو که سر بر آسمان می سایی 92شمارهٔ ۸۵۵: مانند گل دو رنگی ای بینایی 93شمارهٔ ۸۵۶: مشتاق توام ، روی بمن ننمایی 94شمارهٔ ۸۵۷: گل گر چه کند دعوی شهر آرایی 95شمارهٔ ۸۵۸: یک روز بکوی عاشقان بر نایی 96شمارهٔ ۸۵۹: کی بر کنم از تو من دل ای بینایی 97شمارهٔ ۸۶۰: گه خصم شوی مرا و گه یار آیی 98شمارهٔ ۸۶۱: در هر عمری دمی که دمساز آیی 99شمارهٔ ۸۶۲: گوی انگلۀ قباچه گر بگشایی 100شمارهٔ ۸۶۳: آگاه ز حال من سر گشته نیی 101شمارهٔ ۸۶۴: زلف تو چو بروی تو افتد گویی 102شمارهٔ ۸۶۵: ای بی خبر از عاشق شیدا که تویی 103شمارهٔ ۸۶۶: ای ترک چرا چهره برافروخته‌ای 104شمارهٔ ۸۶۷: ای مشک تو باری ز کجا آمده‌ای؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ