به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین اصفهانی

کمال الدین اصفهانیرباعی هاشمارهٔ ۷۷۲: ز آمد شدن تو گر چه باشم در وای

640عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز آمد شدن تو گر چه باشم در وای
تا ظن نبری کز تو بگردانم رای
چندانکه روی و آیی ای شهر آرای
همچون نفست در دل من باشد جای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۷۱: گل گرچه بنکوییست انگشت نمای 2شمارهٔ ۷۷۲: ز آمد شدن تو گر چه باشم در وای 3شمارهٔ ۷۷۳: گز زآنکه ترا بکشتنم باشد رای 4شمارهٔ ۷۷۴: هان ای دل حیرت زدۀ بی سر و پای 5شمارهٔ ۷۷۵: هان ای دل هرزه گوی ناپابرجای 6شمارهٔ ۷۷۶: شد در سر کار این دل کار افزای 7شمارهٔ ۷۷۷: با آنکه تن ضعیف من شمع آسای 8شمارهٔ ۷۷۸: در پنجه شدم با قدح مرد گرای 9شمارهٔ ۷۷۹: با چشم تو گفتم ایچ دستان منمای 10شمارهٔ ۷۸۰: رشک آیدم ای دوست که هر نیم شبی 11شمارهٔ ۷۸۱: این ودای زنده رود خون بایستی 12شمارهٔ ۷۸۲: ای دل بشبی که با غمش بنشستی 13شمارهٔ ۷۸۳: جانا خبرت نیست که دی در مستی 14شمارهٔ ۷۸۴: از بس که بلای دل ما می جستی 15شمارهٔ ۷۸۵: امشب که نگارم از برای مستی 16شمارهٔ ۷۸۶: مشتاق بنیستی ّ من گر هستی 17شمارهٔ ۷۸۷: در عشق ز کام دل چه در بایستی 18شمارهٔ ۷۸۸: دردیدۀ روزگارنم بایستی 19شمارهٔ ۷۸۹: آن آب کزو بود دلم را شادی 20شمارهٔ ۷۹۰: پیوسته کنی تو از غم من شادی 21شمارهٔ ۷۹۱: گر دوش بتم تالۀ من بشنودی 22شمارهٔ ۷۹۲: از غایت جنگجویی و فتنه گری 23شمارهٔ ۷۹۳: زلف تو که چون او نبود خیره سری 24شمارهٔ ۷۹۴: گر بردارم بی تو سر از بیناری 25شمارهٔ ۷۹۵: زلف تو که دید آن بصورت ماری 26شمارهٔ ۷۹۶: بر رغم من ار گرفته بودی یاری 27شمارهٔ ۷۹۷: زلفی که بدوست هر دلی را کاری 28شمارهٔ ۷۹۸: زلفی که چو روز من سیه می داری 29شمارهٔ ۷۹۹: گر باز آیی دلم بمن باز آری 30شمارهٔ ۸۰۰: بر شخص تو چون کرد زیان بیماری 31شمارهٔ ۸۰۱: هر لحظه به دیگر نظرم می نگری 32شمارهٔ ۸۰۲: ای غنچه که خنده هر دم از سر گیری 33شمارهٔ ۸۰۳: چشمت بکر شمه از سر طنازی 34شمارهٔ ۸۰۴: ای کرده رخت بماه و اختر بازی 35شمارهٔ ۸۰۵: شادی مطلب دلا برو شاد بزی 36شمارهٔ ۸۰۶: در بند جهان مباش و آزاد بزی 37شمارهٔ ۸۰۷: زیبد اگر از تنگدلی بگریزی 38شمارهٔ ۸۰۸: گرچه نکشم طمع سوی هرچیزی 39شمارهٔ ۸۰۹: هیچ افتدت ای جان که مرا برخیزی 40شمارهٔ ۸۱۰: ما راست دلی که نیست خالی نفسی 41شمارهٔ ۸۱۱: درجنگ ترا بیازمودیم بسی 42شمارهٔ ۸۱۲: چون نیست شکر لبی که بخشد بوسی 43شمارهٔ ۸۱۳: زین گونه که تو بدل ربایی فاشی 44شمارهٔ ۸۱۴: با دل گفتم تو باری آخر نیکی 45شمارهٔ ۸۱۵: تا یافت دلم بزلف تو نزدیکی 46شمارهٔ ۸۱۶: ای گشته فراخ از دهنت دلتنگی 47شمارهٔ ۸۱۷: آن دل که بدی سغبۀ هر دلگسلی 48شمارهٔ ۸۱۸: ای خام که عادتت بود سنگدلی 49شمارهٔ ۸۱۹: چون نیست حدیث وصلت از زر خالی 50شمارهٔ ۸۲۰: چون نیست چمن زرنگ و بویی خالی 51شمارهٔ ۸۲۱: بگذشت بمن رشک بتان چگلی 52شمارهٔ ۸۲۲: چون حاصل کارماست بی فرجامی 53شمارهٔ ۸۲۳: بیهوده نهاده ایم برخود نامی 54شمارهٔ ۸۲۴: تنها ام و کاشکی تنی داشتمی 55شمارهٔ ۸۲۵: خود را سگ کویت ار نپنداشتمی 56شمارهٔ ۸۲۶: گر من ز زمانه حاصلی داشتمی 57شمارهٔ ۸۲۷: در جنگ غمت گر نه زبون آمدمی 58شمارهٔ ۸۲۸: از نور یقین ار بمثل روشنمی 59شمارهٔ ۸۲۹: یار آمد دوش و کردمش مهمانی 60شمارهٔ ۸۳۰: پیوسته ز بهر شهوت جسمانی 61شمارهٔ ۸۳۱: بی آنکه بآمدن قدم رنجانی 62شمارهٔ ۸۳۲: گه می خوانی مرا و گه می رانی 63شمارهٔ ۸۳۳: خواهی که جهان زیروز بر گردانی 64شمارهٔ ۸۳۴: ای دوست مرا اگر چه دشمن دانی 65شمارهٔ ۸۳۵: با کافر اگر جنگ بشمشیر کنی 66شمارهٔ ۸۳۶: گاهی بخودم چو زلف گستاخ کنی 67شمارهٔ ۸۳۷: هر لحظه زبان خود چو شمشیر کنی 68شمارهٔ ۸۳۸: هر دم زدنی بجور آهنگ کنی 69شمارهٔ ۸۳۹: یک ذره ز آزار دلم کم نکنی 70شمارهٔ ۸۴۰: گل رفت بدریورۀ هر انجمنی 71شمارهٔ ۸۴۱: چون بر تو نباشد اعتماد سخنی 72شمارهٔ ۸۴۲: هم بر سر آن نیی که ما را بینی 73شمارهٔ ۸۴۳: تیری، که چو در خود کشمت دور شوی 74شمارهٔ ۸۴۴: بر خاک در تو دوش ای سلسله موی 75شمارهٔ ۸۴۵: آمد گل و بلبلی ز دنبالۀ اوی 76شمارهٔ ۸۴۶: خوش باش که تا نه بس ازینجا بروی 77شمارهٔ ۸۴۷: هر دم ز برم رخت نوردی بروی 78شمارهٔ ۸۴۸: شخصی دارم دلی خراب اندر وی 79شمارهٔ ۸۴۹: دی گفت مرا حدیث من کمتر گوی 80شمارهٔ ۸۵۰: با آنکه بکس دست بپیمان ندهی 81شمارهٔ ۸۵۱: دل در سر زلف تونه زان بست رهی 82شمارهٔ ۸۵۲: دستی که بر او همی می ناب نهی 83شمارهٔ ۸۵۳: من پیرو کهن گشته ز جان فرسایی 84شمارهٔ ۸۵۴: ای سرو که سر بر آسمان می سایی 85شمارهٔ ۸۵۵: مانند گل دو رنگی ای بینایی 86شمارهٔ ۸۵۶: مشتاق توام ، روی بمن ننمایی 87شمارهٔ ۸۵۷: گل گر چه کند دعوی شهر آرایی 88شمارهٔ ۸۵۸: یک روز بکوی عاشقان بر نایی 89شمارهٔ ۸۵۹: کی بر کنم از تو من دل ای بینایی 90شمارهٔ ۸۶۰: گه خصم شوی مرا و گه یار آیی 91شمارهٔ ۸۶۱: در هر عمری دمی که دمساز آیی 92شمارهٔ ۸۶۲: گوی انگلۀ قباچه گر بگشایی 93شمارهٔ ۸۶۳: آگاه ز حال من سر گشته نیی 94شمارهٔ ۸۶۴: زلف تو چو بروی تو افتد گویی 95شمارهٔ ۸۶۵: ای بی خبر از عاشق شیدا که تویی 96شمارهٔ ۸۶۶: ای ترک چرا چهره برافروخته‌ای 97شمارهٔ ۸۶۷: ای مشک تو باری ز کجا آمده‌ای؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ