به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین اصفهانی

کمال الدین اصفهانیرباعی هاشمارهٔ ۷۷۷: با آنکه تن ضعیف من شمع آسای

640عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

با آنکه تن ضعیف من شمع آسای
از جنبش بادی بنشیند بر جای
چون شمع بجست و جوی آن شمع آرای
دارد همه ساله کفش رویین در پای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۷۶: شد در سر کار این دل کار افزای 2شمارهٔ ۷۷۷: با آنکه تن ضعیف من شمع آسای 3شمارهٔ ۷۷۸: در پنجه شدم با قدح مرد گرای 4شمارهٔ ۷۷۹: با چشم تو گفتم ایچ دستان منمای 5شمارهٔ ۷۸۰: رشک آیدم ای دوست که هر نیم شبی 6شمارهٔ ۷۸۱: این ودای زنده رود خون بایستی 7شمارهٔ ۷۸۲: ای دل بشبی که با غمش بنشستی 8شمارهٔ ۷۸۳: جانا خبرت نیست که دی در مستی 9شمارهٔ ۷۸۴: از بس که بلای دل ما می جستی 10شمارهٔ ۷۸۵: امشب که نگارم از برای مستی 11شمارهٔ ۷۸۶: مشتاق بنیستی ّ من گر هستی 12شمارهٔ ۷۸۷: در عشق ز کام دل چه در بایستی 13شمارهٔ ۷۸۸: دردیدۀ روزگارنم بایستی 14شمارهٔ ۷۸۹: آن آب کزو بود دلم را شادی 15شمارهٔ ۷۹۰: پیوسته کنی تو از غم من شادی 16شمارهٔ ۷۹۱: گر دوش بتم تالۀ من بشنودی 17شمارهٔ ۷۹۲: از غایت جنگجویی و فتنه گری 18شمارهٔ ۷۹۳: زلف تو که چون او نبود خیره سری 19شمارهٔ ۷۹۴: گر بردارم بی تو سر از بیناری 20شمارهٔ ۷۹۵: زلف تو که دید آن بصورت ماری 21شمارهٔ ۷۹۶: بر رغم من ار گرفته بودی یاری 22شمارهٔ ۷۹۷: زلفی که بدوست هر دلی را کاری 23شمارهٔ ۷۹۸: زلفی که چو روز من سیه می داری 24شمارهٔ ۷۹۹: گر باز آیی دلم بمن باز آری 25شمارهٔ ۸۰۰: بر شخص تو چون کرد زیان بیماری 26شمارهٔ ۸۰۱: هر لحظه به دیگر نظرم می نگری 27شمارهٔ ۸۰۲: ای غنچه که خنده هر دم از سر گیری 28شمارهٔ ۸۰۳: چشمت بکر شمه از سر طنازی 29شمارهٔ ۸۰۴: ای کرده رخت بماه و اختر بازی 30شمارهٔ ۸۰۵: شادی مطلب دلا برو شاد بزی 31شمارهٔ ۸۰۶: در بند جهان مباش و آزاد بزی 32شمارهٔ ۸۰۷: زیبد اگر از تنگدلی بگریزی 33شمارهٔ ۸۰۸: گرچه نکشم طمع سوی هرچیزی 34شمارهٔ ۸۰۹: هیچ افتدت ای جان که مرا برخیزی 35شمارهٔ ۸۱۰: ما راست دلی که نیست خالی نفسی 36شمارهٔ ۸۱۱: درجنگ ترا بیازمودیم بسی 37شمارهٔ ۸۱۲: چون نیست شکر لبی که بخشد بوسی 38شمارهٔ ۸۱۳: زین گونه که تو بدل ربایی فاشی 39شمارهٔ ۸۱۴: با دل گفتم تو باری آخر نیکی 40شمارهٔ ۸۱۵: تا یافت دلم بزلف تو نزدیکی 41شمارهٔ ۸۱۶: ای گشته فراخ از دهنت دلتنگی 42شمارهٔ ۸۱۷: آن دل که بدی سغبۀ هر دلگسلی 43شمارهٔ ۸۱۸: ای خام که عادتت بود سنگدلی 44شمارهٔ ۸۱۹: چون نیست حدیث وصلت از زر خالی 45شمارهٔ ۸۲۰: چون نیست چمن زرنگ و بویی خالی 46شمارهٔ ۸۲۱: بگذشت بمن رشک بتان چگلی 47شمارهٔ ۸۲۲: چون حاصل کارماست بی فرجامی 48شمارهٔ ۸۲۳: بیهوده نهاده ایم برخود نامی 49شمارهٔ ۸۲۴: تنها ام و کاشکی تنی داشتمی 50شمارهٔ ۸۲۵: خود را سگ کویت ار نپنداشتمی 51شمارهٔ ۸۲۶: گر من ز زمانه حاصلی داشتمی 52شمارهٔ ۸۲۷: در جنگ غمت گر نه زبون آمدمی 53شمارهٔ ۸۲۸: از نور یقین ار بمثل روشنمی 54شمارهٔ ۸۲۹: یار آمد دوش و کردمش مهمانی 55شمارهٔ ۸۳۰: پیوسته ز بهر شهوت جسمانی 56شمارهٔ ۸۳۱: بی آنکه بآمدن قدم رنجانی 57شمارهٔ ۸۳۲: گه می خوانی مرا و گه می رانی 58شمارهٔ ۸۳۳: خواهی که جهان زیروز بر گردانی 59شمارهٔ ۸۳۴: ای دوست مرا اگر چه دشمن دانی 60شمارهٔ ۸۳۵: با کافر اگر جنگ بشمشیر کنی 61شمارهٔ ۸۳۶: گاهی بخودم چو زلف گستاخ کنی 62شمارهٔ ۸۳۷: هر لحظه زبان خود چو شمشیر کنی 63شمارهٔ ۸۳۸: هر دم زدنی بجور آهنگ کنی 64شمارهٔ ۸۳۹: یک ذره ز آزار دلم کم نکنی 65شمارهٔ ۸۴۰: گل رفت بدریورۀ هر انجمنی 66شمارهٔ ۸۴۱: چون بر تو نباشد اعتماد سخنی 67شمارهٔ ۸۴۲: هم بر سر آن نیی که ما را بینی 68شمارهٔ ۸۴۳: تیری، که چو در خود کشمت دور شوی 69شمارهٔ ۸۴۴: بر خاک در تو دوش ای سلسله موی 70شمارهٔ ۸۴۵: آمد گل و بلبلی ز دنبالۀ اوی 71شمارهٔ ۸۴۶: خوش باش که تا نه بس ازینجا بروی 72شمارهٔ ۸۴۷: هر دم ز برم رخت نوردی بروی 73شمارهٔ ۸۴۸: شخصی دارم دلی خراب اندر وی 74شمارهٔ ۸۴۹: دی گفت مرا حدیث من کمتر گوی 75شمارهٔ ۸۵۰: با آنکه بکس دست بپیمان ندهی 76شمارهٔ ۸۵۱: دل در سر زلف تونه زان بست رهی 77شمارهٔ ۸۵۲: دستی که بر او همی می ناب نهی 78شمارهٔ ۸۵۳: من پیرو کهن گشته ز جان فرسایی 79شمارهٔ ۸۵۴: ای سرو که سر بر آسمان می سایی 80شمارهٔ ۸۵۵: مانند گل دو رنگی ای بینایی 81شمارهٔ ۸۵۶: مشتاق توام ، روی بمن ننمایی 82شمارهٔ ۸۵۷: گل گر چه کند دعوی شهر آرایی 83شمارهٔ ۸۵۸: یک روز بکوی عاشقان بر نایی 84شمارهٔ ۸۵۹: کی بر کنم از تو من دل ای بینایی 85شمارهٔ ۸۶۰: گه خصم شوی مرا و گه یار آیی 86شمارهٔ ۸۶۱: در هر عمری دمی که دمساز آیی 87شمارهٔ ۸۶۲: گوی انگلۀ قباچه گر بگشایی 88شمارهٔ ۸۶۳: آگاه ز حال من سر گشته نیی 89شمارهٔ ۸۶۴: زلف تو چو بروی تو افتد گویی 90شمارهٔ ۸۶۵: ای بی خبر از عاشق شیدا که تویی 91شمارهٔ ۸۶۶: ای ترک چرا چهره برافروخته‌ای 92شمارهٔ ۸۶۷: ای مشک تو باری ز کجا آمده‌ای؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ