کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تاج دولت رکن دین غیث زمین غوث زمان
    شاه عادل خسرو باذل شهنشاه جهان
    مرگ را در مشت‌گیرد اینک این تیغش دلیل
    مار در انگشت دارد وینک آن رمحش نشان
    خشم او یارد ز هم بگسستن اعضای سپهر
    حزم او تاند بهم پیوستن اجزای زمان
    چون نماید یاد تیغش آتشین‌ گردد خیال
    چون سراید وصف گرزش آهنین گردد زبان
    بسکه اسرار نهان از نور رایش روشنست
    آرزو از دل پدیدارست و معنی از بیان
    ملک ملک اوست تا هر جا که تابد آفتاب
    دور دور اوست تا هرجا که‌ گردد آسمان
    ناخدا تا داستان عزم و حزم او شنید
    گفت زین پس مرمرا این لنگرست آن بادبان
    حقه‌باز و ساحرم خوانند مردم زانکه من
    در مدیح شه ‌کنم هردم گفتیها عیان
    یاد تیغ اوکنم دوزخ فشانم از ضمیر
    نام خشم او برم آتش برآرم از زبان
    رعد غرّد گر بگویم ‌کوس او هست اینچنین
    کوه برّد گر بگویم رخش او هست آنچنان
    نام خُلقِ او برم خیزد ز خاک شوره ‌گل
    وصف جود او کنم ‌بخشم به‌سنگ خاره جان
    نام حزمش بر زبان آرم فلک ماند ز سیر
    ذکر عزمن در مبان آرم زمین‌گردد روان
    شر‌ح رزم او دهم ‌گردد جوان از غصه پیر
    یاد بزم اوکنم پیر از طرب‌گردد جوان
    ای سنین عمر تو چون دور اختر بیشمار
    وی رسول ‌عدل ‌تو چون ‌صنع داور بیکران
    بسکه در عهد تو شایع ‌گشته رسم راستی
    شاید ار مرد کمانگر ساخت نتواند کمان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha