کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گدایی هول را حکایت کنند که نعمتی وافر اندوخته بود.

    یکی از پادشاهان گفتش: همی‌نمایند که مال بی کران داری و ما را مهمی هست، اگر به برخی از آن دستگیری کنی چون ارتفاع رسد وفا کرده شود و شکر گفته.

    گفت: ای خداوند روی زمین! لایق قدر بزرگوار پادشاه نباشد دست همت به مال چون من گدایی آلوده کردن که جو جو به گدایی فراهم آورده‌ام.

    گفت: غم نیست که به کافر می‌دهم اَلخبیثاتُ لِلخبیثین.

    گر آب چاه نصرانی نه پاک است

    جهود مرده می شویی چه باک است

    قالو عَجینُ الکِلْسِ لَیْسَ بِطاهِرٍ

    قُلْنا نَسُدُّ بِه شُقوقَ المَبرِزِ

    شنیدم که سر از فرمان ملک باز زد و حجت آوردن گرفت و شوخ چشمی کردن.

    بفرمود تا مضمون خطاب از او به زجر و توبیخ مستخلص کردند.

    به لطافت چو بر نیاید کار

    سر به بی حرمتی کشد ناچار

    هر که بر خویشتن نبخشاید

    گر نبخشد کسی بر او شاید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha