کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درویشی را شنیدم که به غاری در نشسته بود و در به روی از جهانیان بسته و ملوک و اغنیا را در چشم همت او شوکت و هیبت نمانده.

    هر که بر خود در سؤال گشاد

    تا بمیرد نیازمند بود

    آز بگذار و پادشاهی کن

    گردن بی طمع بلند بود

    یکی از ملوک آن طرف اشارت کرد که توقع به کرم اخلاق مردان چنین است که به نمک با ما موافقت کنند. شیخ رضا داد، به حکم آن که اجابت دعوت سنت است. دیگر روز ملک به عذر قدومش رفت. عابد از جای برجست و در کنارش گرفت و تلطف کرد و ثنا گفت. چو غایب شد، یکی از اصحاب پرسید شیخ را که چندین ملاطفت امروز با پادشه که تو کردی خلاف عادت بود و دیگر ندیدیم، گفت نشنیده‌ای که گفته‌اند:

    هر که را بر سماط بنشستی

    واجب آمد به خدمتش برخاست

    گوش تواند که همه عمر وی

    نشنود آواز دف و چنگ و نی

    دیده شکیبد ز تماشای باغ

    بی گل و نسرین به سر آرد دماغ

    ور نبود بالش آکنده پر

    خواب توان کرد خزف زیر سر

    ور نبود دلبر همخوابه پیش

    دست توان کرد در آغوش خویش

    وین شکم بی هنر پیچ پیچ

    صبر ندارد که بسازد به هیچ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha