کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز این چه فتنه ئیست که در ما فکنده ای
    بازم در آتش غم و سودا فکنده ای
    آوازه فراق درافکنده ای وز آن
    درشهر شور و فتنه و غوغا فکنده ای
    وصلی که رونقش به ثریا رسیده بود
    در خاکش از چه روی بعمدا فکنده ای
    تا سایه خود از سرما برگرفته ای
    در پای غم چو سایه ام از پا فکنده ای
    تا راز خود چو حلقه درافکندمت به گوش
    در هر دهان حدیث خود و ما فکنده ای
    عاشق تری ز بنده که از عشق روی خویش
    بر آینه نظر به تماشا فکنده ای
    بر روی خویش شیفته ای تا بر آینه
    نور جمال آن رخ زیبا فکنده ای
    منگر به روی خود که به رشکم ز روی تو
    بر خویشتن نظر به چه یارا فکنده ای
    گفتی شبی به لطف که بوسی ببخشمت
    خود گفته ای و باز تقاضا فکنده ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha