کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بسکه دیدم همه سوان بت هرجائی را
    هیچ نشتاخته ام معنی تنهایی را
    نیست مغزم دمی از نکهت زلفش خالی
    تا چه سر است نهان این سر سودائی را
    زاهدا دور شو از باده پرستان که بطبع
    تاب خشکی نبود مردم دریائی را
    تاکه مشغول صفاتی نبری راه بذات
    بگذر از عالم نی گر طلبی نائی را
    درمژه تا چه فسون باشدش آن خسرو حسن
    تا باکنون که نکو کرده صف آرائی را
    سیم اشک وزر چهرم بودار هیچم نیست
    عشق تو داده بمن فقر و توانائی را
    زیر این طاق مقرنس نسزد منزل دل
    خانه سخت است مکان مردم صحرائی را
    کور باید نظر از هر چه بجز طلعت دوست
    گرچو جیحون طلبی لذت بینایی را
    نیکنامی است چو مطبوع بدوران امیر
    مپسند از دل ما این همه رسوائی را
    خان دریا دل صافی گهر راد حسین
    که فلک ختم بدو ساخته مولائی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha