ای ترک خفا پیشه لختی بوفادم زن
بگشای زابر و چین برطره پرخم زن
چون خط سیه کارت برچهر سپیدت رست
با زلف بگو زین پس رو حلقه ماتم زن
گرهرکه ترا جویاست برکشتن اوکوشی
یکباره زخشم اتش بر خلق دوعالم زن
تازلف چو شیطانت برآن رخ خلد است
ازگندم خال خویش راه دل آدم زن
از عشوه شکر خندی برخاک شهیدان کن
وآنگاه دم از معجر چون عیسی مریم زن
یک سلسله عاقل را دیوانه اگر خواهی
زلفین مسلسل را شوخی کن و برهم زن
گوئی غزل ار روزی برسبک سنائی گو
ور پنجه زنی جیحون در پنجه رستم زن