کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خادمه برخاست به چشم پر آب
    رفت به سوی بت عالی جناب
    عرضه احوال جوان کرد باز
    آن سخنان جمله بیان کرد باز
    گفت بترس از فلک بی وزیر
    عاشق سودا زده را دست گیر
    سرمکش از عاشق درویش خود
    از کرم او را بنشان پیش خود
    تا رخ زیبای تو بیند عیان
    تازه شود در تن او خسته جان
    ورنه زمانی ز برای خدا
    همچو مه از دور به او رخ نما
    گفت به آن خادمه پر ز مهر
    سرو سهی قامت خورشید چهر
    من بنمایم خم ابروی خویش
    لیک ورا ره ندهم سوی خویش
    گوی سلامی ز من او را نهان
    تا که شود جان و دلش شادمان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha