کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشق بیچاره چو بیدار شد
    مست رخ یار چو هشیار شد
    هیچ اثری از رخ دلبر ندید
    راست چو ماهی به زمین می طپید
    زهره آن نه که برآرد خروش
    طاقت آن نی که بباشد خموش
    مضطرب و بی سر و سامان شده
    عقل درین واقعه حیران شده
    گفت خدایا چه کنم این زمان
    پیش که گویم غم آن نوجوان
    بار خدایا به کمال کرم
    دست دلم گیر و برآور ز غم
    طاقت این درد ندارم دگر
    ای ملک الملک مرا باز خر
    بنده درگاه توام یا اله
    چاره من کن که تویی پادشاه
    از همه عالم شده ام سیر من
    می روم از دار جهان دیر من
    گر شده ام عاشق و در عشق مست
    شکر خدا را که نیم بت پرست
    عاشقم امروز، به فریاد درس
    جز تو ندارم به جهان هیچ کس
    در دل او مهر مرا راه ده
    چشم مرا دیدن آن ماه ده
    بی رخ او صبر ندارم دگر
    پادشها در من مسکین نگر
    عاشق درویش درین ناله بود
    خادمه اندر عقبش می شنود
    باز به دو چشم پر آب، آن زمان
    رفت به پیش بت نامهربان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha