به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین اصفهانی

کمال الدین اصفهانیرباعی هاشمارهٔ ۶۳۶: نه گفته بدی عهد مزور نکنم

1310عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نه گفته بدی عهد مزور نکنم
کس را بجهان با تو برابر نکنم
من خود بمیان عبد دار می گفتم
گر گونه فرو بری که باور نکنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۳۵: اندر دل خود نقش تو پیدا نکنم 2شمارهٔ ۶۳۶: نه گفته بدی عهد مزور نکنم 3شمارهٔ ۶۳۷: می باز خورم و لیک مستی نکنم 4شمارهٔ ۶۳۸: روزی که چو اشک در کنارت بینم 5شمارهٔ ۶۳۹: هر شب ز غمت تازه عذابی بینم 6شمارهٔ ۶۴۰: از دیده فرو باری، اگر آب شوم 7شمارهٔ ۶۴۱: در حق خود از تو صد سخن می شنوم 8شمارهٔ ۶۴۲: از خطّ تو شد بنفشه را پشت بخم 9شمارهٔ ۶۴۳: در سنبل او شکست و تا بست بهم 10شمارهٔ ۶۴۴: سر در سر خاک آستان تو نهم 11شمارهٔ ۶۴۵: انگشتریت بر دل خود کامه نهم 12شمارهٔ ۶۴۶: از ضعف اگر کام ز هم بگشایم 13شمارهٔ ۶۴۷: دور از تو اگر لب بنفس بگشایم 14شمارهٔ ۶۴۸: ما مهر تو بر میان جان دوخته ایم 15شمارهٔ ۶۴۹: بی آنکه مراد خویش حاصل کردیم 16شمارهٔ ۶۵۰: دیشب من و صبح از غمت دم نزدیم 17شمارهٔ ۶۵۱: هر گاه که کار وصل در هم بندیم 18شمارهٔ ۶۵۲: چشم تو کزو در هوس یک نظریم 19شمارهٔ ۶۵۳: در هجر تو من ز شمع افزون گریم 20شمارهٔ ۶۵۴: تا کی چو حدیث در زبانت گیریم ؟21شمارهٔ ۶۵۵: دل گفت که روزی که قدح کش باشیم 22شمارهٔ ۶۵۶: در دولت وصلت ارزبیکارانم 23شمارهٔ ۶۵۷: پیوسته جونای بر دهن می زنیم 24شمارهٔ ۶۵۸: تا کی ورق عمر بهم در شکنیم 25شمارهٔ ۶۵۹: وقتست که قصد عالم پاک کنیم 26شمارهٔ ۶۶۰: از بهر چه عیش آشکارا نکنیم 27شمارهٔ ۶۶۱: گر با تو بنای وصل آغاز نهیم 28شمارهٔ ۶۶۲: ماییم نگین خاتم جان ماییم 29شمارهٔ ۶۶۳: ای مدح تو آورده قلم را بسخن 30شمارهٔ ۶۶۴: با دیده دلم گفت: چو از دست تو من 31شمارهٔ ۶۶۵: گر باد شوم، در آیمت پیرامن 32شمارهٔ ۶۶۶: در عشق تو زآنکه هست بیم کشتن 33شمارهٔ ۶۶۷: نرگس که در انتظار گل بود چو من 34شمارهٔ ۶۶۸: خصمم که بگفت و گو درآمد با من 35شمارهٔ ۶۶۹: خصم تو که همچو تیغ جمله ست زبان 36شمارهٔ ۶۷۰: نزدیک من از شرم و ز تیمار نهان 37شمارهٔ ۶۷۱: قومی شده نازنده باسرار نهان 38شمارهٔ ۶۷۲: ای ترک سمن روی من ای جان و جهان 39شمارهٔ ۶۷۳: زان پس که فدای عشق تو کردم جان 40شمارهٔ ۶۷۴: دلدار مرا اگر فراخست دهان 41شمارهٔ ۶۷۵: چون نیشکرم کرده ز بیداد جهان 42شمارهٔ ۶۷۶: در فرقت تو چو بلبلم نوحه گران 43شمارهٔ ۶۷۷: برخیز و مخور غم جهان گذران 44شمارهٔ ۶۷۸: از باد ببین شکوفه را شبگیران 45شمارهٔ ۶۷۹: عمری بودم بخدمتت بسته میان 46شمارهٔ ۶۸۰: ای رسم تو در ناکس و کس پیوستن 47شمارهٔ ۶۸۱: آن غنچۀ دوشیزه نگر آبستن 48شمارهٔ ۶۸۲: نه بی رخت انتظار دانم کردن 49شمارهٔ ۶۸۳: ای حکم ترا نهاده سرها گردن 50شمارهٔ ۶۸۴: زلف که گرفت خون من در گردن 51شمارهٔ ۶۸۵: سیر آمدم از غم دمادم خوردن 52شمارهٔ ۶۸۶: تا چند ازین غم فراوان خوردن؟53شمارهٔ ۶۸۷: ای کار دل از غمت روان پروردن 54شمارهٔ ۶۸۸: در روزه چو نیست روی می نوشیدن 55شمارهٔ ۶۸۹: مسکین دلم از درد نهانی دیدن 56شمارهٔ ۶۹۰: در عرضگه سپاهت ای شاه ز من 57شمارهٔ ۶۹۱: ای دل کاری که نیست در خورد مکن 58شمارهٔ ۶۹۲: ای مهر بتاب و رحمتی بر من کم 59شمارهٔ ۶۹۳: ای دل، بخیال یار خرسندی کن 60شمارهٔ ۶۹۴: همواره تو این غارت دلها می کن 61شمارهٔ ۶۹۵: ای یاد تو تسبیح زبان و لب من 62شمارهٔ ۶۹۶: دانی که چه مدّتست ای دلبر من 63شمارهٔ ۶۹۷: ای خاک درت مایۀ آرایش من 64شمارهٔ ۶۹۸: شد دیده بعشق رهنمون دل من 65شمارهٔ ۶۹۹: ای شادی آن عهد که بودت غم من 66شمارهٔ ۷۰۰: ای هیچ نخورده غم بغم خوردن من 67شمارهٔ ۷۰۱: گر رنجه کنی قدم بپرسیدن من 68شمارهٔ ۷۰۲: شمعم که شدست جان من دشمن من 69شمارهٔ ۷۰۳: من بودم دوش و یار سیمین تن من 70شمارهٔ ۷۰۴ - و قال ایضاً فیه: کی خوش بود ای ج ...71شمارهٔ ۷۰۵: امروز منم زبیم جان نا ایمن 72شمارهٔ ۷۰۶: خرسند نشد یار بسر بازی من 73شمارهٔ ۷۰۷: ای وصف تو سرمایۀ گویایی من 74شمارهٔ ۷۰۸: ای یاد غمت مونس تنهایی من 75شمارهٔ ۷۰۹: چون خواب نیاییم بدین چشم درون 76شمارهٔ ۷۱۰: جانا ز پی وصال چون گشت کنون 77شمارهٔ ۷۱۱: هر شب ز غم تو ای غمت روز افزون 78شمارهٔ ۷۱۲: آن دل که نشد ز خطّت ای دوست برون 79شمارهٔ ۷۱۳: از خار چو آمد گل رنگین بیرون 80شمارهٔ ۷۱۴: شد راز من و تو ای صنم فاش کنون 81شمارهٔ ۷۱۵: فرّاش چمن باد شمالست اکنون 82شمارهٔ ۷۱۶: سبحان الله ز گردش چرخ برین 83شمارهٔ ۷۱۷: دیدی که ز ناز بودم ای ماه زمین 84شمارهٔ ۷۱۸: گر رای تماشا کنی ای دل منشین 85شمارهٔ ۷۱۹: آن قامت همچو سرو آزاد به بین 86شمارهٔ ۷۲۰: در دست شه آن ساغر غمکاه ببین 87شمارهٔ ۷۲۱: گفتی ز برای می که کمتر خور ازین 88شمارهٔ ۷۲۲: شاهی که فلک بلندی اندوز داز او 89شمارهٔ ۷۲۳: آن شمع که آفت سرست افسر او 90شمارهٔ ۷۲۴: خون گشت دلم ز زخم بی مرهم او 91شمارهٔ ۷۲۵: هر صبح که خندید زخندیدن او 92شمارهٔ ۷۲۶: مشکین سر زلف یا رو نازک تن او 93شمارهٔ ۷۲۷: در ساغر می گوهر دیرینۀ او 94شمارهٔ ۷۲۸: نه کوه گران پای بدارد با تو 95شمارهٔ ۷۲۹: هرچند که رفت آبرویم با تو 96شمارهٔ ۷۳۰: در خلوت وصلت ای چو شکر لب تو 97شمارهٔ ۷۳۱: فخرست مرا از آن رخ فرخ تو 98شمارهٔ ۷۳۲: با آنکه بهیچ سان نیم در خور تو 99شمارهٔ ۷۳۳: تا آتش مرگ دود بر کرد از تو 100شمارهٔ ۷۳۴: بس سر که به عشق رفت بر باد از تو 101شمارهٔ ۷۳۵: ای رنج زمانه بهرۀ دشمن تو 102شمارهٔ ۷۳۶: ای مقصد آمال در و درگه تو 103شمارهٔ ۷۳۷: هر سال که تشریف دهی چون گل نو 104شمارهٔ ۷۳۸: جامی که شراب ارغوانیست درو 105شمارهٔ ۷۳۹: آن شانه که از تو هست یک موی درو 106شمارهٔ ۷۴۰: شد باد مطّرا گر پیرامن سرو 107شمارهٔ ۷۴۱: ای دل پی آرزو بسیار مرو 108شمارهٔ ۷۴۲: تیغت که اجل همی بپرهیزد ازو 109شمارهٔ ۷۴۳: کس نیست که جان بنده برهاند ازو 110شمارهٔ ۷۴۴: داری سرعیش از در سودا درشو 111شمارهٔ ۷۴۵: ای دل ره او می روی اوّل خون شو 112شمارهٔ ۷۴۶: از بند سخن لبم چو بگشاد گره 113شمارهٔ ۷۴۷: چون دید که رکد غمزۀ خیره سته 114شمارهٔ ۷۴۸: ای دوست اگر نیی ز حالم آگاه 115شمارهٔ ۷۴۹: ای راه وصال تو درازی کوتاه 116شمارهٔ ۷۵۰: یاران منا، چه بودتان از ناگاه 117شمارهٔ ۷۵۱: ای قامت تو چو روز در دی کوتاه 118شمارهٔ ۷۵۲: بر رهگذرت بس که کنم تر سر راه 119شمارهٔ ۷۵۳: هر گه که ز جور تو من دل خسته 120شمارهٔ ۷۵۴: ای بسته بکین من میان آهسته 121شمارهٔ ۷۵۵: شایستة هجر خدمتی نا کرده 122شمارهٔ ۷۵۶: میآید و چهره از عرق تر کرده 123شمارهٔ ۷۵۷: بر خیره غرور خویش پیوست مده 124شمارهٔ ۷۵۸: ای قفل زبخل بردهان افگنده 125شمارهٔ ۷۵۹: اقبال تو باد دایم افزاینده 126شمارهٔ ۷۶۰: ای داد تو بر داد و دهش پاینده 127شمارهٔ ۷۶۱: ای بر قدم از رشته ر کو پیچیده 128شمارهٔ ۷۶۲: آن روی ترا هر که ز ناگه دیده 129شمارهٔ ۷۶۳: در کار تو صاحب نظران نظاره 130شمارهٔ ۷۶۴: ای بر دل من غم ترا دلسوزه 131شمارهٔ ۷۶۵: ماییم بدست دل گرفتار همه 132شمارهٔ ۷۶۶: مستش دیدم گرفته راه خانه 133شمارهٔ ۷۶۷: گفتا که چو تنها شوی اندر خانه 134شمارهٔ ۷۶۸: آن جام طرب شکار بر دستم نه 135شمارهٔ ۷۶۹: تا چند می و ساغر و ساقی طلبی؟136شمارهٔ ۷۷۰: ای از تو مرا ذخیره ناکامی بس 137شمارهٔ ۷۷۱: گل گرچه بنکوییست انگشت نمای 138شمارهٔ ۷۷۲: ز آمد شدن تو گر چه باشم در وای 139شمارهٔ ۷۷۳: گز زآنکه ترا بکشتنم باشد رای 140شمارهٔ ۷۷۴: هان ای دل حیرت زدۀ بی سر و پای 141شمارهٔ ۷۷۵: هان ای دل هرزه گوی ناپابرجای 142شمارهٔ ۷۷۶: شد در سر کار این دل کار افزای 143شمارهٔ ۷۷۷: با آنکه تن ضعیف من شمع آسای 144شمارهٔ ۷۷۸: در پنجه شدم با قدح مرد گرای 145شمارهٔ ۷۷۹: با چشم تو گفتم ایچ دستان منمای 146شمارهٔ ۷۸۰: رشک آیدم ای دوست که هر نیم شبی 147شمارهٔ ۷۸۱: این ودای زنده رود خون بایستی 148شمارهٔ ۷۸۲: ای دل بشبی که با غمش بنشستی 149شمارهٔ ۷۸۳: جانا خبرت نیست که دی در مستی 150شمارهٔ ۷۸۴: از بس که بلای دل ما می جستی 151شمارهٔ ۷۸۵: امشب که نگارم از برای مستی 152شمارهٔ ۷۸۶: مشتاق بنیستی ّ من گر هستی 153شمارهٔ ۷۸۷: در عشق ز کام دل چه در بایستی 154شمارهٔ ۷۸۸: دردیدۀ روزگارنم بایستی 155شمارهٔ ۷۸۹: آن آب کزو بود دلم را شادی 156شمارهٔ ۷۹۰: پیوسته کنی تو از غم من شادی 157شمارهٔ ۷۹۱: گر دوش بتم تالۀ من بشنودی 158شمارهٔ ۷۹۲: از غایت جنگجویی و فتنه گری 159شمارهٔ ۷۹۳: زلف تو که چون او نبود خیره سری 160شمارهٔ ۷۹۴: گر بردارم بی تو سر از بیناری 161شمارهٔ ۷۹۵: زلف تو که دید آن بصورت ماری 162شمارهٔ ۷۹۶: بر رغم من ار گرفته بودی یاری 163شمارهٔ ۷۹۷: زلفی که بدوست هر دلی را کاری 164شمارهٔ ۷۹۸: زلفی که چو روز من سیه می داری 165شمارهٔ ۷۹۹: گر باز آیی دلم بمن باز آری 166شمارهٔ ۸۰۰: بر شخص تو چون کرد زیان بیماری 167شمارهٔ ۸۰۱: هر لحظه به دیگر نظرم می نگری 168شمارهٔ ۸۰۲: ای غنچه که خنده هر دم از سر گیری 169شمارهٔ ۸۰۳: چشمت بکر شمه از سر طنازی 170شمارهٔ ۸۰۴: ای کرده رخت بماه و اختر بازی 171شمارهٔ ۸۰۵: شادی مطلب دلا برو شاد بزی 172شمارهٔ ۸۰۶: در بند جهان مباش و آزاد بزی 173شمارهٔ ۸۰۷: زیبد اگر از تنگدلی بگریزی 174شمارهٔ ۸۰۸: گرچه نکشم طمع سوی هرچیزی 175شمارهٔ ۸۰۹: هیچ افتدت ای جان که مرا برخیزی 176شمارهٔ ۸۱۰: ما راست دلی که نیست خالی نفسی 177شمارهٔ ۸۱۱: درجنگ ترا بیازمودیم بسی 178شمارهٔ ۸۱۲: چون نیست شکر لبی که بخشد بوسی 179شمارهٔ ۸۱۳: زین گونه که تو بدل ربایی فاشی 180شمارهٔ ۸۱۴: با دل گفتم تو باری آخر نیکی 181شمارهٔ ۸۱۵: تا یافت دلم بزلف تو نزدیکی 182شمارهٔ ۸۱۶: ای گشته فراخ از دهنت دلتنگی 183شمارهٔ ۸۱۷: آن دل که بدی سغبۀ هر دلگسلی 184شمارهٔ ۸۱۸: ای خام که عادتت بود سنگدلی 185شمارهٔ ۸۱۹: چون نیست حدیث وصلت از زر خالی 186شمارهٔ ۸۲۰: چون نیست چمن زرنگ و بویی خالی 187شمارهٔ ۸۲۱: بگذشت بمن رشک بتان چگلی 188شمارهٔ ۸۲۲: چون حاصل کارماست بی فرجامی 189شمارهٔ ۸۲۳: بیهوده نهاده ایم برخود نامی 190شمارهٔ ۸۲۴: تنها ام و کاشکی تنی داشتمی 191شمارهٔ ۸۲۵: خود را سگ کویت ار نپنداشتمی 192شمارهٔ ۸۲۶: گر من ز زمانه حاصلی داشتمی 193شمارهٔ ۸۲۷: در جنگ غمت گر نه زبون آمدمی 194شمارهٔ ۸۲۸: از نور یقین ار بمثل روشنمی 195شمارهٔ ۸۲۹: یار آمد دوش و کردمش مهمانی 196شمارهٔ ۸۳۰: پیوسته ز بهر شهوت جسمانی 197شمارهٔ ۸۳۱: بی آنکه بآمدن قدم رنجانی 198شمارهٔ ۸۳۲: گه می خوانی مرا و گه می رانی 199شمارهٔ ۸۳۳: خواهی که جهان زیروز بر گردانی 200شمارهٔ ۸۳۴: ای دوست مرا اگر چه دشمن دانی 201شمارهٔ ۸۳۵: با کافر اگر جنگ بشمشیر کنی 202شمارهٔ ۸۳۶: گاهی بخودم چو زلف گستاخ کنی 203شمارهٔ ۸۳۷: هر لحظه زبان خود چو شمشیر کنی 204شمارهٔ ۸۳۸: هر دم زدنی بجور آهنگ کنی 205شمارهٔ ۸۳۹: یک ذره ز آزار دلم کم نکنی 206شمارهٔ ۸۴۰: گل رفت بدریورۀ هر انجمنی 207شمارهٔ ۸۴۱: چون بر تو نباشد اعتماد سخنی 208شمارهٔ ۸۴۲: هم بر سر آن نیی که ما را بینی 209شمارهٔ ۸۴۳: تیری، که چو در خود کشمت دور شوی 210شمارهٔ ۸۴۴: بر خاک در تو دوش ای سلسله موی 211شمارهٔ ۸۴۵: آمد گل و بلبلی ز دنبالۀ اوی 212شمارهٔ ۸۴۶: خوش باش که تا نه بس ازینجا بروی 213شمارهٔ ۸۴۷: هر دم ز برم رخت نوردی بروی 214شمارهٔ ۸۴۸: شخصی دارم دلی خراب اندر وی 215شمارهٔ ۸۴۹: دی گفت مرا حدیث من کمتر گوی 216شمارهٔ ۸۵۰: با آنکه بکس دست بپیمان ندهی 217شمارهٔ ۸۵۱: دل در سر زلف تونه زان بست رهی 218شمارهٔ ۸۵۲: دستی که بر او همی می ناب نهی 219شمارهٔ ۸۵۳: من پیرو کهن گشته ز جان فرسایی 220شمارهٔ ۸۵۴: ای سرو که سر بر آسمان می سایی 221شمارهٔ ۸۵۵: مانند گل دو رنگی ای بینایی 222شمارهٔ ۸۵۶: مشتاق توام ، روی بمن ننمایی 223شمارهٔ ۸۵۷: گل گر چه کند دعوی شهر آرایی 224شمارهٔ ۸۵۸: یک روز بکوی عاشقان بر نایی 225شمارهٔ ۸۵۹: کی بر کنم از تو من دل ای بینایی 226شمارهٔ ۸۶۰: گه خصم شوی مرا و گه یار آیی 227شمارهٔ ۸۶۱: در هر عمری دمی که دمساز آیی 228شمارهٔ ۸۶۲: گوی انگلۀ قباچه گر بگشایی 229شمارهٔ ۸۶۳: آگاه ز حال من سر گشته نیی 230شمارهٔ ۸۶۴: زلف تو چو بروی تو افتد گویی 231شمارهٔ ۸۶۵: ای بی خبر از عاشق شیدا که تویی 232شمارهٔ ۸۶۶: ای ترک چرا چهره برافروخته‌ای 233شمارهٔ ۸۶۷: ای مشک تو باری ز کجا آمده‌ای؟

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ