شاهدی
غزلیات
شمارهٔ ۴۱: از کمان خانه چو خوبان سحری بگشایند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از کمان خانه چو خوبان سحری بگشایند خون بس دل که به هر رهگذری بگشایند خط و خال تو چو از عشق دری بگشایند ای بسا فتنه که بر هر گذر ی بگشایند ره خوبان همگی بر گل و بر لاله شود بس که خون دمبدم از هر جگری بگشایند سر به پیش افکند از شرم و نهد دیده به خواب گر سوی نرگس رعنا نظری بگشایند چشم محبوس مرا طاق به دیدار کجاست مگر اندر دل پر درد دری بگشایند خیره سازند نظر را به شعاع خورشید که ز رخ پرده بری دیده دری بگشایند شاهدی کن سر خود خاک ره و فارغ شو ور نه هر لحظه تو ر ا درد سری بگشایند شاهدی