جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳: تیری کز آن دو غمزه پرفن برون جهد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تیری کز آن دو غمزه پرفن برون جهد تنها نه از دلم که ز آهن برون جهد هر ساعتی به موج دگرگون در اوفتم از سیل دیده ام که ز دامن برون جهد زین سان که در شکنجه هجران در افتاده ام بیم است جان خسته که از تن برون جهد هر صبح و شام کلّه ببندد بر آسمان این دود آه من که ز روزن برون جهد گفتم حدیثی از دهن خویشتن بگوی گفت این سخن کی از دهن من برون جهد صبح است و مهر دم زده زین صحن دودناک مانند شعله که ز [روزن] گلخن برون جهد جان پرورد نسیم که از زلف او وزد چون باد صبحدم که ز گلشن برون جهد ساقی بگو به بلبل تا برکشد نوا باشد که زاغ غم ز نشیمن برون جهد زان سان گداخته ست ز هجران او جلال کز لاغری ز چشمه سوزان برون جهد جلال عضد یزدی