جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۷۵: عشق آمد و از سینه من جوش برآورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق آمد و از سینه من جوش برآورد گرد از من دل خسته مدهوش برآورد در گوش گرفتم که دگر مهر نورزم عشق آمد و این پنبه ام از گوش برآورد فریاد که آن غمزه افسونگر جادو یک باره مرا از دل و از هوش برآورد گشتم به یکی جرعه چنان مست که خمّار دوشم ز خرابی به سر دوش برآورد شد رونق بازار همه عطرفروشان زان غالیه کز طرف بناگوش برآورد دانی که برآورد مرا از دل و از هوش؟ آن سرو کمربند قباپوش برآورد تا گشت نبات شکرین تو شکرریز بگداخت ز غم قند و شکر جوش برآورد سودای سر زلف و لب لعل تو صد شور از حلقه رندان قدح نوش برآورد تا گفت جلال از لب خاموش تو رمزی غلغل ز صف مردم خاموش برآورد جلال عضد یزدی