جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲: حدیث عشق میسّر کجا شود به کتابت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حدیث عشق میسّر کجا شود به کتابت که نام عشق بسوزد سر قلم ز مهابت زهی سعادت آن کس که پای بند کسی شد بریده از همه پیوند و خویش و اهل و قرابت به شب رسید دگر بار روزم از غم هجران بسان تیغ شود موی بر تنم ز صلابت برآر کامم از آن لعل بی کرشمه و ابرو که خود سؤال گدا را چه حاجت است کتابت دهد فروغ جمال جهان فروز تو هر روز جهان فروزی خود را به آفتاب نیابت میان عاشق و معشوق شهوتی ست نظر را کز آب دیده خونین کنند غسل جنابت جلال اگرچه همیشه دعای وصل تو خواند ولی چه سود که مقرون نمی شود به اجابت جلال عضد یزدی