کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آه که خصمی نمود، دست بغارت گشود
    شحنه ی گردون که بود روز و شب اندر کمین
    داد بتاراج باد، تازه گلی بس لطیف
    کرد نهان زیر خاک، دانه دری بس ثمین
    یعنی ازین معرکه، برد دلیری شجاع؛
    یعنی از این انجمن، برد امیری امین
    آنکه مگر رستمش، بود اسیر کمند؛
    آنکه مگر حاتمش بود غلام کمین
    آنکه همه روزگار، بود درین مرغزار
    گرگ ز بیمش نزار، بره ز عدلش سمین
    رفت محمد امین خان و، شد از رفتنش
    سینه ی احباب تنگ، خاطر یاران غمین
    بر لب جیحون رسید، گریه ی خلق سپهر
    پرده ی گردون درید، ناله ی اهل زمین
    شد بسرای جنان، همره غلمان و حور
    این شده یار از یسار، آن زده صف از یمین
    از لحدش سر زند، نکهت مشک و عبیر؛
    وز کفنش بر دمد، بوی گل و یاسمین
    خامه ی آذر نوشت از پی تاریخ آن:
    «باد بهشت برین؛ جای محمد امین»

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha