کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان خریدی به حیف و توانگران را دادی به طرح، صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت

    ماری تو که هر که را ببینی بزنی

    یا بوم که هر کجا نشینی بکنی

    زورت ار پیش می‌رود با ما

    با خداوند غیب دان نرود

    زورمندی مکن بر اهل زمین

    تا دعایی بر آسمان نرود

    حاکم از گفتن او برنجید و روی از نصیحت در هم کشید و بر او التفات نکرد. تا شبی که آتش مطبخ در انبار هیزمش افتاد و سایر املاکش بسوخت و از بستر نرمش به خاکستر گرم نشاند. اتفاقاً همان شخص بر او بگذشت و دیدش که با یاران همی‌گفت ندانم این آتش از کجا در سرای من افتاد. گفت از دود دل درویشان.

    حذر کن ز دود درونهای ریش

    که ریش درون عاقبت سر کند

    به هم بر مکن تا توانی دلی

    که آهی جهانی به هم بر کند

    بر تاج کیخسرو نبشته بود:

    چه سالهای فراوان و عمر‌های دراز

    که خلق بر سر ما بر زمین بخواهد رفت

    چنان که دست به دست آمده‌ست ملک به ما

    به دستهای دگر همچنین بخواهد رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha