کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکی را به چوگان مه دامغان

    بزد تا چو طبلش بر آمد فغان

    شب از بی قراری نیارست خفت

    بر او پارسایی گذر کرد و گفت

    به شب گر ببردی بر شحنه، سوز

    گناه آبرویش نبردی به روز

    کسی روز محشر نگردد خجل

    که شبها به درگه برد سوز دل

    هنوز ار سر صلح داری چه بیم؟

    در عذرخواهان نبندد کریم

    ز یزدان دادار داور بخواه

    شب توبه تقصیر روز گناه

    کریمی که آوردت از نیست هست

    عجب گر بیفتی نگیردت دست

    اگر بنده‌ای دست حاجت بر آر

    و گر شرمسار آب حسرت ببار

    نیامد بر این در کسی عذر خواه

    که سیل ندامت نشستش گناه

    نریزد خدای آبروی کسی

    که ریزد گناه آب چشمش بسی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha