کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بد اندر حق مردم نیک و بد

    مگوی ای جوانمرد صاحب خرد

    که بد مرد را خصم خود می‌کنی

    وگر نیکمردست بد می‌کنی

    تو را هر که گوید فلان کس بدست

    چنان دان که در پوستین خودست

    که فعل فلان را بباید بیان

    وز این فعل بد می‌برآید عیان

    به بد گفتن خلق چون دم زدی

    اگر راست گویی سخن هم بدی

    زبان کرد شخصی به غیبت دراز

    بدو گفت داننده‌ای سرفراز

    که یاد کسان پیش من بد مکن

    مرا بدگمان در حق خود مکن

    گرفتم ز تمکین او کم ببود

    نخواهد به جاه تو اندر فزود

    کسی گفت و پنداشتم طیبت است

    که دزدی بسامان تر از غیبت است

    بدو گفتم ای یار آشفته هوش

    شگفت آمد این داستانم به گوش

    به ناراستی در چه بینی بهی

    که بر غیبتش مرتبت می‌نهی؟

    بلی گفت دزدان تهور کنند

    به بازوی مردی شکم پر کنند

    ز غیبت چه می‌خواهد آن ساده مرد

    که دیوان سیه کرد و چیزی نخورد!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha