کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پسر چون ز ده بر گذشتش سنین

    ز نامحرمان گو فراتر نشین

    بر پنبه آتش نشاید فروخت

    که تا چشم بر هم زنی خانه سوخت

    چو خواهی که نامت بماند به جای

    پسر را خردمندی آموز و رای

    که گر عقل و طبعش نباشد بسی

    بمیری و از تو نماند کسی

    بسا روزگارا که سختی برد

    پسر چون پدر نازکش پرورد

    خردمند و پرهیزگارش بر آر

    گرش دوست داری به نازش مدار

    به خردی درش زجر و تعلیم کن

    به نیک و بدش وعده و بیم کن

    نوآموز را ذکر و تحسین و زه

    ز توبیخ و تهدید استاد به

    بیاموز پرورده را دسترنج

    وگر دست داری چو قارون به گنج

    مکن تکیه بر دستگاهی که هست

    که باشد که نعمت نماند به دست

    به پایان رسد کیسهٔ سیم و زر

    نگردد تهی کیسهٔ پیشه‌ور

    چه دانی که گردیدن روزگار

    به غربت بگرداندش در دیار

    چو بر پیشه‌ای باشدش دسترس

    کجا دست حاجت برد پیش کس؟

    ندانی که سعدی مراد از چه یافت؟

    نه هامون نوشت و نه دریا شکافت

    به خردی بخورد از بزرگان قفا

    خدا دادش اندر بزرگی صفا

    هر آن کس که گردن به فرمان نهد

    بسی بر نیاید که فرمان دهد

    هر آن طفل کاو جور آموزگار

    نبیند، جفا بیند از روزگار

    پسر را نکو دار و راحت رسان

    که چشمش نماند به دست کسان

    هر آن کس که فرزند را غم نخورد

    دگر کس غمش خورد و بدنام کرد

    نگه‌دار از آمیزگار بدش

    که بدبخت و بی ره کند چون خودش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha