کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای زخط بگرفته خورشید رخت در بر هلال
    جز تو کس را نیست خورشید از گل ار عنبر هلال
    تا خطت سر بر نزد رخساره ات را کس ندید
    کس نه بیند عید را هرگز مقدم بر هلال
    هرکه آن خط سیه برطرف رویت دید گفت
    راست بودست اینکه می برداست نور از خور هلال
    گرنه خط عنبرینت برده دل از دست او
    از شفق به هر چه دارد نعل در آذر هلال
    عکس خط خویش را در چشم پرخونم نگر
    گر ندیدی در شفق ایماه سیمین بر هلال
    شیشه افلاک بشکستی ز سنگ حادثات
    گرنه بگرفتی به طاق ابرویت ساغر هلال
    لب نیست از خنده تا کردم و بدان خط نسبتش
    ظاهراً کردست از من این سخن باور هلال
    این که می ماند به خط مشک رنگ یار من
    زانکند باور که مغزش نیست اندر سر هلال
    پرتوی از روی تو یارای مخدوم ار نزد
    از چه رو از پرتو خورشید پیچد سر هلال
    آن جوانمردی که هنگام سخایش خم گرفت
    هم زبار سیم چرخ و هم و ز بار زر هلال

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha