کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهی زخوی تو بر باد داده جان آتش
    فکنده آتش روی تو در جهان آتش
    برای آن که به لعل تو نسبتی دارد
    همی بپرورم اندر میان جان آتش
    ز درد هجر تو ای ماه روی آتش خوی
    به آب دیده برانداختم چنان آتش
    که عمرهاست که جز در دل شکسته من
    نمی دهد کس در هیچ جانشان آتش
    حکیم چون متکلم شود چنین گوید
    گهی که آرد در معرض بیان آتش
    که چون لطیف ترین چهار ارکان است
    فراز جمله ی ایشان کند مکان آتش
    فسانه ایست برای شهنشه است شبیه
    ز فخر ساید سر بر آسمان آتش
    فراز داغ دلم پنبه چون شکیبد اگر
    نشد ز حفظش بر پنبه مهربان آتش
    دلاوری که بهنگام رزم افکندی
    به پیش خنجر او خاک بر دهان آتش
    به سوی آتش اگر بگذرد زقهر شود
    سیه گلیم و سیه روی چون دخان آتش
    وگر برو نظر التفات بگمارد
    شود بخرمی شاخ ارغوان آتش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha