کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو دور خلافت به مأمون رسید

    یکی ماه پیکر کنیزک خرید

    به چهر آفتابی، به تن گلبنی

    به عقل خردمند بازی کنی

    به خون عزیزان فرو برده چنگ

    سر انگشتها کرده عناب رنگ

    بر ابروی عابد فریبش خضاب

    چو قوس قزح بود بر آفتاب

    شب خلوت آن لعبت حور زاد

    مگر تن در آغوش مأمون نداد

    گرفت آتش خشم در وی عظیم

    سرش خواست کردن چو جوزا دو نیم

    بگفتا سر اینک به شمشیر تیز

    بینداز و با من مکن خفت و خیز

    بگفت از چه بر دل گزند آمدت؟

    چه خصلت ز من ناپسند آمدت؟

    بگفت ار کشی ور شکافی سرم

    ز بوی دهانت به رنج اندرم

    کشد تیر پیکار و تیغ ستم

    به یک بار و بوی دهن دم به دم

    شنید این سخن سرور نیکبخت

    برآشفت تند و برنجید سخت

    همه شب در این فکر بود و نخفت

    دگر روز با هوشمندان بگفت

    طبیعت شناسان هر کشوری

    سخن گفت با هر یک از هر دری

    دلش گر چه در حال از او رنجه شد

    دوا کرد و خوشبوی چون غنچه شد

    پری چهره را همنشین کرد و دوست

    که این عیب من گفت، یار من اوست

    به نزد من آن کس نکوخواه توست

    که گوید فلان خار در راه توست

    به گمراه گفتن نکو می‌روی

    جفایی تمام است و جوری قوی

    هر آن گه که عیبت نگویند پیش

    هنر دانی از جاهلی عیب خویش

    مگو شهد شیرین شکر فایق است

    کسی را که سقمونیا لایق است

    چه خوش گفت یک روز دارو فروش:

    شفا بایدت داروی تلخ نوش

    اگر شربتی بایدت سودمند

    ز سعدی ستان تلخ داروی پند

    به پرویزن معرفت بیخته

    به شهد ظرافت برآمیخته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha