رای گفت برهمن را: شنودم مثل بدکردار متهور که در ایذا غلو نماید ، و چون بمثل آن مبتلا شود در پناه توبت و انابت گریزد.
اکنون بازگوید مثل آنکه پیشه خود بگذارد و حرفتی دیگر اختیار کند ، و چون از ضبط آن عاجز آید رجوع او بکار خود میسر نگردد و متحیر و متاسف فروماند.
برهمن جواب داد که: لکل عمل رجال ؛ هر که از سمت موروث و هنر مکتسب اعراض نماید و خود را در کاری افگند که لایق حال او نباشد و موافق اصل او ، لاشک در مقام تردد و تحیر افتد و تلهف و تحسر بیند و سودش ندارد و بازگشتن بکار او تیسیر نپذیرد ، هرچند گفته اند که: «الحرفة لاتنسی ولکن دقائقها تنسی ».
مرد باید که بر عرصه عمل خویش ثبات قدم برزد و بهر آرزو دست در شاخ تازه نزند و بجمال شکوفه و طراوت برگ آن فریفته نشود ، چون بحلاوت ثمرت و یمن عاقبت واثق نتواند بود.
قال النبی علیه الصلوة و السلم: من رزق من شی ء فلیلزمه.
و از امثال این مقدمه حکایت آن زاهد است.
رای پرسید که: چگونه است آن ؟
گفت: