تو حوری بچه ای، من - دایۀ تو،
تو سرو نورسی، من - سایۀ تو
تو آهو بره ای، دل - جای خوابت،
تو - گل، من: سبزه در گلپایۀ تو
***
ز راه دیده، در دل خانه کردی،
سپس، این خانه را ویرانه کردی
نگویم، زانچه کردی یا نکردی،
فقط یک گپ، مرا دیوانه کردی!
***
همیشه در لبم افسانۀ توست،
به چشمم صورت فرزانۀ توست
تویی در دل، مزن بر سینه تیرم،
که این قلعه، حصار خانۀ توست
***
تو، کاری با دلم دزدیده داری،
حکایت های کس نشنیده داری،
به هر جا بنگرم، روی تو بینم،
سیه چشمک، تو، جا در دیده داری
***
روم بوسم دو دست دایۀ تو
مگر راهم دهد در سایۀ تو
مباد آن دم که من دور از تو مانم،
تو حسنی، عشق من، پیرایۀ تو
***
سیه چشمک، دلم سوی تو آید،
نداند راه، با بوی تو آید
مرا با خود کشد افتان و خیزان،
برای دیدن روی تو آید
***
کمان ابرو، کمانت را ببوسم،
سنان مژگان، سنانت را ببوسم،
کمندافکن، بگیرم گیسویت را،
صدف دندان، لبانت را ببوسم!
***
نمی گوید به من از مشکل خود،
نمی دانم چه سازم با دل خود؟
چه خرمن ها ز غم در سینه دارم
ز دست این دل بی حاصل خود!
***
به باغت، بلبل پربسته ام من؛
به دامت، صید پابشکسته ام من
بده تیر و کمانت را ببوسم،
ترحم کن، عزیزم، خسته ام من!
***
چرا رفتی، فشاندی خون ز چشمم،
جهان بیخود فکندی چون ز چشمم،
تو نور دیده ای، باز آی و دیگر،
سیه چشمک، مرو بیرون ز چشمم!
***
ز هر دلبر که در روی زمین است
بتم، صد ره فزونتر، نازنین است
دو چشمانش، دو مغناتیس تیزند،
چه حاصل، گر دل من، آهنین است