مرا هوای سحرگه پیام آورد
نسیم بوی بهشتی از آن دیار آورد
دلم به مقدم او پر زلعل و در طبقی
به دست مردم چشمم پی نثار آورد
غلام فصل بهارم که هر ورق زگلش
مرا به تازه پیامی زروی یار آورد
کجاست بلبل خوش نغمه گو بیا و ببین
که باد صبح نسیمی زنوبهار آورد
به صد زبان نتوان گفت شکر این نعمت
اگر چه از پس صد ساله انتظار آورد