کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر سپهر نیکویی رویش چو مه خرمن زده است
    آتش عشق آن مه خرمن زده در من زده است
    نام من در عشق او گشته است خرمن سوخته
    تا سر زلفش ز عنبر گرد مه خرمن زده است
    کوته است از دامن عقل و صبوری دست من
    تا مرا سودای آن مه دست در دامن زده است
    عشق شورانگیز او زد راه دین و دل مرا
    گرچه او را دوست خواندم زخم چون دشمن زده است
    پیش تیر عشق او از صبر جوشن ساختم
    روز صبرم تیره شد تا تیر بر جوشن زده است
    دیده ام روشن به رویش بود و اکنون باد سرد
    خاک نومیدی مرا در دیده روشن زده است
    گرچه هر دم زان دل بی رحم او آهی زنم
    رحم ناید در دلش گویی دل از آهن زده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha