در جهان هفت خصال است پسند حکما
که از آن هفت فراترعددی با من نیست
چو بمطعوم در آئی بسوی گوشت گرای
که بدن را به ازاو هیچ غذا ممکن نیست
وانکه را، هست نپوشد سلب فاخر پاک
من بگویم که خردنیست اگرموهن نیست
مال تو گر بسر آید منه انبار، بده
ضامن رزق عوض باز دهد خائن نیست
باده ی ناب همی نوش و به ادمان کم کوش
زانکه از خاصیتش هیچ دراو مامن نیست
ور حریفی طلبی زیرک و آزاده طلب
در مزاج تواگر بخل و حسد مزمن نیست