کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مغنی یک امشب برآواز چنگ

    خلاصم ده از رنج این راه تنگ

    مگر چون شود راه بر من فراخ

    برم رخت بیرون ازین سنگلاخ

    زمستان چو پیدا کند دستبرد

    فرو بارد از ابر باران خرد

    گلو درد آفاق را از غبار

    لعابی زجاجی دهد روزگار

    در و دشت را شبنم چرخ کوز

    کند ایمن از تف و تاب تموز

    به تشنه گیاهی جلاب گیر

    یخ خرد کرده دهد ز مهریر

    جوان‌مردی باغ پیرایه سنج

    شود مفلس از کیمیاهای گنج

    دهند آب ریحان فروشان دی

    سفالینه خم را ز ریحان می

    خم خان دهقان چو آید به جوش

    قصب بفکند پیر پشمینه پوش

    غزالان که در نافه مشک آورند

    کباب‌تر و نقل خشک آورند

    نشینند شاهان به رامشگری

    خورند آب حیوان اسکندری

    چه گفتم دگر ره چه زاد از سخن

    چه بازی بر آراست چرخ کهن

    چو زاسکندر آمد به روم آگهی

    که عالم شد ازشاه عالم تهی

    ملوک طوایف بهر کشوری

    نشستند و گیتی ندارد سری

    بزرگان اگر دست‌بوس آورند

    به درگاه اسکندروس آورند

    همه زیور روم شد زاغ رنگ

    به روم اندر آمد شبیخون زنگ

    همان نامه شه که بنوشت پیش

    به مادر سپردند بر مهر خویش

    چو مادر فرو خواند غم نامه را

    سیه کرد هم جام و هم جامه را

    ز طومار آن نامهٔ دل شکن

    چو طومار پیچید بر خویشتن

    ولی گر چه شد روز بر وی سیاه

    سر خود نپیچید از اندرز شاه

    به امید خوشنودی جان او

    نگهداشت سوگند و پیمان او

    پس شاه نیز او فراوان نزیست

    همه ساله خون خورد و خون می‌گریست

    چو شد کار او نیز هم ساخته

    ازو نیز شد کار پرداخته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha