یکی نامه دیگر هم اندر شتاب
فرستاد زال آن یل کامیاب
به نزدیک دستور ارجاسب شاه
جهان جوی بیورد با دستگاه
که از تخم پیران بد او را نژاد
جهاندیده و مرد پاکیره زاد
که این نامه از پیش دستان شیر
به نزدیک بیورد روشن ضمیر
نبیره سه یل با یکی پور من
گرفت این ستمکاره اهرمن
مبادا کز ارجاسپ آید ستم
بر ایشان و بر ما ازین کینه غم
چه پیران یل کاو نیای تو بود
بما بر همی دست نیکی بسود
تو دانی که چون رستم آید ز راه
نه ارهنگ ماند نه ارجاسپ شاه
سر تخت ارجاسپ آرد بدست
به ارجاسپ آید درین کین شکست
چو شد نامه برنامه بر مهر زال
فرستاد زی مرد فرخنده فال
همان شهر کاکنون است بیورد نام
شنیدم که بیورد کردش تمام
چو آن نامه ها را روان کرد زال
بپوشید گبر و برآورد یال
فراوان همی گشت گرد حصار
چنین تا برآمد خور از کوهسار