گوئیم بتوفیق خدایتعالی که پرسیدند از رسول صلی الله علیه و آله که از گناهان کدام بزرگتر است گفت آنکه با خدای انباز و گیری و آنکه فرزند خویش بکشی از بیم آنکه با خوردن با تو یار است و دیگر آنکه با زن همسایه خویش زناکنی چون رسول این سخن بگفت این آیت بخواند قوله تعالی و الذین لا یدعون مع الله آلها اخر و لایقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق و لا یزنون گفت این سه گناه از کبائر است و تاویل با خدای انباز گرفتن آنست که کسی ناحقی را بجای امام حق منصوب گرداند و تاویل آنکه کسی فرزند گزیده خویش را از بیم طعام خوردن بکشد داعی بود که مستجیب را علم نیاموزد از حسد آنکه بدرجه من رسد و جای من بگیرد و آنکه بازن همسایه خویش زنا کند داعی باشد که مستجیب داعی دیگر را سخن گوید و امیرالمومنین علی علیه السلام گفت کبائر هفت است یکی انباز گرفتن با خدایتعالی و دیگر کشتن نفس که آن را خدایتعالی حرام کرده است و سوم زن پارسای با شوی را بزنا منسوب کردن چهارم خوردن مال یتیم پنجم خوردن ربا و آن این است که کسی پیمانه گندم را بدهد و بیش از آن پیمانه باز ستاند ششم گریختن از جنگ جای کافران و هفتم بیرون شدن اعرابی ببادیه پس از آنکه با رسول علیه السلام هجرت کرده باشد و هر که از کبائر دست باز دارد بدیهای دیگر او را خدایتعالی بیامرزد چنانکه گفت قوله تعالی: ان تجتنبوا کبائر ماتنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریماگفت اگر دور باشید از بزرگ گناهان و از آن برگردید بیامرزیم بدیهای شمار او بیائید بجاهای پرمایه و تاویل این آیت آنست که بدان این آیت دوازده کلیمه است و دلیل است بر آنکه رستگاری مومنان بحجتان دوازده گانه است و بدیشان توانی شناختن مر گناهان کبائر را که هلاک کننده است تا از آن دور باشی و تاویل انباز گرفتن با خدای آنست که امام زمان که او بفرمان خدایتعالی ایستاده است بجای او امام دیگر گیری و حق را بدو بندی و یگانه ندانی خداوند زمان را از ماننده بودن از ضد او و بدانی که این گناهی باشد که (انرا) آمرزش نیست و هیچکس با خدایتعالی انباز نگرفته است هرگز و این رمزیست از خدایتعالی مر بندگان مخلص خویش را تا از آن حذر کنند و دویم کشتن نفس است که خدایتعالی حرام کرده است مگر بحق و تاویل این آنست که کسی بکینه و حسد بر مومنی کسر کند که اعتقاد او بدان تباه شود و این نیز از کبائر است و تاویل منسوب کردن مر زن پارسا را بزنا آنست که داعی باشد رستگار و بصلاح صاحب جزیرت خویش است مستجیبان دارد که خود از حجت سخنان بشنوده و مر معهودان خویش را بشنواند و این مستجیبان از آن داعی خویش غیبت کنند و گویند او سخن ظاهریان همی شنوده و مر بیعهدان را سخن گوید این نیز از کبائر است و تاویل خوردن مال یتیم آنست که کسی باشد که سوی داعی شدن ننگ دارد و کبر آرد و از مستجیب بپرسد که داعی چه گفت و این ماذون سخن ازو بکشد و مرورا گوید چنین گفت و چنان و گوید تو مسئله از داعی بپرس و مرا خبر کن که چه گفت تا خویش را درویش گرداند از بهر آنکه چون داعی از آن حال بشنود فایده خویش ازو باز گیرد و تاویل ربا خوردن آنست که چون مستجیب از ماذون مسئله بپرسدکه اندرو معنی بسیار باشد و این ماذون بعضی از آن بگویدو دیگر بازگیرد و دریغ دارد که مستجیب مستحق شود چنان باشد که بیشتر خود گرفته باشد و کمتر داده باشد و حقیقت ربا این است و تاویل گریختن از جنگ جای کافران آنست که حدی از حدود دین اندر مناظره ظاهریان افتد و بیدلی کند و خاموش باشد از حق تا ظاهریان دلیر شوند بلکه برو واجب باشد که بحجتهای قوی مر ایشانرا بمالد و بشکند تاظفر یافته باشد و تاویل بیرون شدن اعرابی سوی بادیه پس از آنکه سوی رسول علیه السلام آمده باشد آنست که مستجیب از ظاهریان جدا شود و عهد پذیرد و بخاندان اندر آید و باز پس از آن کاهلی کند و روی بگرداند و بسوی ظاهریان باز گردد و نام خدایرا دست باز دارد که آن نیز حدی است از حدهای دین و اینهمه از کبائر و نیز رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:من الکبائر الیاس من روح الله و الامن من مکر الله گوید از کبائر است نومید بودن از رحمت خدای و ایمن بودن از مکر خدایتعالی (اما) تاویل نومید بودن از رحمت خدای و ایمن بودن از مکر خدایتعالی تاویل نومید بودن از رحمت خدای آنست که کسی اندر شریعت کاهل و نادان باشد و گوید همه خلق متحیرند اندر جهان و خود حق نیست همه دین ها از اصل تباه و مختلف است چنین کس بر خدای و رسول حکم کرده باشد بضایع کردن خلق و تاویل ایمن بودن از مکر خدای آنست که کسی گوید نه ثوابست و نه عقاب و اگر ثواب و عقاب بودی همه نیکوکاران و بد کاران اندر یافتی و اگر خدای قادر بودی عقوبت بکردی و ثواب بدادی یا گوید اگر خداوند زمان حق بودی بیرون آمدی و حق خویش طلب کردی و نیز گفتند گواهی دادن بدروغ هم از کبائر است و تاویلش آنست که کسی مر ضد آن خداوند حق را گوید که او امام حق است و نیز گفتند آزردن پدر و مادر هم از کبائر است و تاویلش آنست که مستجیب اندر داعی و ماذون زبان درازی کند و ایشانرا نیز بیازارد و نیز گفتند که سوگند بدروغ خوردن هم از کبائر است و ظاهر آنست که کسی مال کسی باز گیرد و سوگند خورد که بر من چیزی نیست مر آن کس را تاویلش آنست که عهد خداوند حق بگیرد و علم بشنود آنگه مرورا منکر شود پس هر که ازین کبائر که یاد کردیم دور باشد ایزد تعالی او را در دعوت امام راه دهد که آن جایگاه پرمایه است و (به) سبب رسیدن پر مایه نیز جای او بهشت جاوید است و مومن مستحق آنست که از این همه گناهان ظاهر و باطن که یاد کرده باشد دور باشد تا رستگار باشد.